با معرفی و خلاصه کتاب «پاستیلهای بنفش» تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – اگه دنبال یه داستان خاص و متفاوتی که هم دلتو بلرزونه هم بخندونه، یه لحظه هم شک نکن! پاستیلهای بنفش دقیقا همون چیزیه که دنبالش بودی.
این کتاب درباره یه پسر به اسم جکسونه؛ پسری که بیشتر از سنش میفهمه. خانوادهش اوضاع مالی خوبی ندارن، باباش مریضه، مامانش خستهست، خودش هم نگران اینه که دوباره مثل قبل بیخونه نشن. اما همهی ما تو زندگی یه جور قهرمان داریم. برای جکسون اون قهرمان یه گربه خیالی و فسقلیه به اسم کرنشا که عاشق پاستیلهای بنفشه!
کرنشا یه دوست خیالی نیست، یه جور پشتیبان خفنه. اون میاد تا به جکسون یاد بده که ترسیدن اشکال نداره، ولی نباید فرار کرد. باید با حقیقت روبهرو شد و دربارهاش با آدما حرف زد. چون حرف زدن، درد رو نصف میکنه.
نکته باحال: این کتاب یه جوری بین واقعیت و خیال راه میره که نمیتونی تا آخرش بفهمی چی واقعیه، چی خیاله. اما مهم اینه که حس میکنی همهش راست میزنه به دل!
اگه تو هم…
یه بار دوست خیالی داشتی
یا دلت میخواد یه داستان خاص بخونی که فقط سرگرمکننده نباشه، بلکه تو رو تکون بده
یا حس میکنی بعضی وقتا پدر و مادرت چیزی رو ازت قایم میکنن که فکر میکنن نمیفهمی…
حتماً این کتابو بخون!
ترجمهاش هم کار آناهیتا حضرتیه که انصافاً خیلی خوب از پسش براومده و خوندنش حسابی میچسبه.
نسخه چاپی، الکترونیکی یا صوتی؟ هر کدوم راحتتری! حتی کتاب صوتیشم با صدای گویندههای حرفهای ضبط شده که انگار داری یه انیمیشن جذاب گوش میدی.
پاستیلهای بنفش یه داستانیه که از بچگی، فقر، خیالبافی، حقیقتگویی و قوی بودن میگه… اونم بدون اینکه شعاری باشه یا لوس.