با معنی و تفسیر شعر «برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را …» از دیوان شمس مولانا تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – غزلیات مولانا پر از معانی عمیق و فلسفی هستند. او در این اشعار به بررسی موضوعاتی چون عشق، عرفان، حقیقت و وجود میپردازد و خواننده را به تفکر و تأمل دعوت میکند.
غزل شماره ۷۰
برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را
خضر آمد خضر آمد بیار آب حیاتی را
عمر آمد عمر آمد ببین سرزیر شیطان را
سحر آمد سحر آمد بهل خواب سباتی را
بهار آمد بهار آمد رهیده بین اسیران را
به بستان آ به بستان آ ببین خلق نجاتی را
چو خورشید حمل آمد شعاعش در عمل آمد
ببین لعل بدخشان را و یاقوت زکاتی را
همان سلطان همان سلطان که خاکی را نبات آرد
ببخشد جان ببخشد جان نگاران نباتی را
درختان بین درختان بین همه صایم همه قایم
قبول آمد قبول آمد مناجات صلاتی را
ز نورافشان ز نورافشان نتانی دید ذاتش را
ببین باری ببین باری تجلی صفاتی را
گلستان را گلستان را خماری بد ز جور دی
فرستاد او فرستاد او شرابات نباتی را
بشارت ده بشارت ده به محبوسان جسمانی
که حشر آمد که حشر آمد شهیدان رفاتی را
شقایق را شقایق را تو شاکر بین و گفتی نی
تو هم نو شو تو هم نو شو بهل نطق بیاتی را
شکوفه و میوه بستان برات هر درخت آمد
که بیخم نیست پوسیده ببین وصل سماتی را
زبان صدق و برق رو برات مؤمنان آمد
که جانم واصل وصلست و هشته بیثباتی را
تفسیر این شعر
این شعر زیبا از مولانا، شاعر بزرگ ایرانی، به توصیف زیباییهای بهار، عشق و تجلیات الهی میپردازد. بیایید هر بیت را به زبان ساده توضیح دهیم:
۱. برات آمد برات آمد بنه شمع براتی را
خبر خوشی آمده است، شمعی را برای جشن روشن کن.
۲. خضر آمد خضر آمد بیار آب حیاتی را
خضر (نماد زندگی و جوانی) آمده است، آب حیات را بیاورید.
۳. عمر آمد عمر آمد ببین سرزیر شیطان را
عمر (زمان) آمده است، به ترفندهای شیطان توجه کن.
۴. سحر آمد سحر آمد بهل خواب سباتی را
صبح آمده است، خواب را رها کن و بیدار شو.
۵. بهار آمد بهار آمد رهیده بین اسیران را
بهار آمده است، نگاهی به کسانی که در بند هستند بینداز.
۶. به بستان آ به بستان آ ببین خلق نجاتی را
به باغ بیا، تا نجاتیافتگان را ببینی.
۷. چو خورشید حمل آمد شعاعش در عمل آمد
وقتی خورشید (نور) آمد، نورش در عمل نمایان شد.
۸. ببین لعل بدخشان را و یاقوت زکاتی را
زیباییهای گرانبها (مانند لعل و یاقوت) را ببین.
۹. همان سلطان همان سلطان که خاکی را نبات آرد
همان پادشاهی که از خاک گیاه میروید.
۱۰. ببخشد جان ببخشد جان نگاران نباتی را
او جان را میبخشد و به زیباییها زندگی میدهد.
۱۱. درختان بین درختان بین همه صایم همه قایم
درختان را ببین که همه در حال عبادت هستند.
۱۲. قبول آمد قبول آمد مناجات صلاتی را
دعا و نمازها پذیرفته شده است.
۱۳. ز نورافشان ز نورافشان نتانی دید ذاتش را
از نورافشانی که نمیتوانی ذات خداوند را ببینی.
۱۴. ببین باری ببین باری تجلی صفاتی را
تجلی صفات خداوند را ببین.
۱۵. گلستان را گلستان را خماری بد ز جور دی
گلستان (باغ) دچار خماری ناشی از سختیهای روزگار است.
۱۶. فرستاد او فرستاد او شرابات نباتی را
او نوشیدنیهای گوارا را فرستاده است.
۱۷. بشارت ده بشارت ده به محبوسان جسمانی
خبر خوشی به زندانیان جسمانی بده.
۱۸. که حشر آمد که حشر آمد شهیدان رفاتی را
روز قیامت (حشر) آمده است و شهیدان نجات یافتهاند.
۱۹. شقایق را شقایق را تو شاکر بین و گفتی نی
شقایقها (گلها) را ببین و شکرگزار باش.
۲۰. تو هم نو شو تو هم نو شو بهل نطق بیاتی را
تو هم تازه شو و صدای زیبا داشته باش.
۲۱. شکوفه و میوه بستان برات هر درخت آمد
شکوفهها و میوهها در باغ آمدهاند.
۲۲. که بیخم نیست پوسیده ببین وصل سماتی را
هیچ چیز بیخود و پوسیده نیست، وصل زیباییها را ببین.
۲۳. زبان صدق و برق رو برات مؤمنان آمد
زبان صدق و حقیقت برای مؤمنان آمده است.
۲۴. که جانم واصل وصلست و هشته بیثباتی را
جانم به حقیقت وصل شده و از بیثباتی رهایی یافته است.
این شعر در کل به زیباییهای زندگی، تجلیات الهی، عشق، طبیعت و امید به آینده میپردازد و خواننده را به شکرگزاری و بیداری دعوت میکند.




