با معنی و داستان ضربالمثل «دسته گل به آب دادن» تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – این ضربالمثل رو وقتی به کار میبرن که یکی یه خرابکاری اساسی کرده باشه، مخصوصاً وقتی فکر کرده داره کار خوبی میکنه، ولی نتیجهش یه فاجعه از آب دراومده!
داستانش چی بود؟
یه مردی بود که به قول مردم «قدمش بد بود». یعنی هر جا میرفت یا دعوا میشد، یا یه بدبیاری واسه کسی پیش میاومد. خلاصه مردم بهش میگفتن نحسه!
حالا برادرش میخواست عروسی بگیره، اطرافیان گفتن: «داداش، اگه تو توی شهر بمونی، ممکنه عروسیمون به عزا تبدیل شه!» اونم دلش نمیخواست عروسی خراب شه، دل کند و رفت یه آبادی دور.
هر مغازهای میرفت، دعوا میشد؛ قصابی، نونوایی، سبزیفروشی… آخر سر رفت کنار یه چشمه غذا بخوره، یه دسته گل خوشگل چید و گفت: «چه باحال میشه این دسته گل رو بندازم توی آب، بره برای برادرم که داره عروسی میگیره، یه جور تبریک از راه دوره!»
ولی از شانس بد، گل رو که انداخت توی آب، جریان آب بُردش توی حیاط همون خونهای که عروسی بود. بچهها دیدنش، یکی از بچهها خواست برش داره، پرید توی آب ولی گیر کرد و غرق شد. عروسی هم با یه اتفاق غمانگیز به عزا تبدیل شد.
بعد که مرد بدقدم برگشت و گفت: «من که نبودم، فقط یه دسته گل انداختم توی آب!» پدرش با شنیدن این جمله قاطی کرد و گفت: «همین کارتو کردی! همون دسته گل، عروسی ما رو نابود کرد!»
از اون موقع مردم هر وقت یکی یه کار بهظاهر قشنگ بکنه ولی تهش خرابکاری بشه، میگن:
«فلانی یه دسته گل به آب داده!»
یعنی قشنگ گند زده به اوضاع