با معنی و داستان ضرب المثل «چاه کن همیشه ته چاه است» تو این مطلب همراهمون باشین.
اینتین – تا حالا شنیدین میگن “چاهکن همیشه ته چاهه”؟ این یعنی هر کی بخواد برای یکی دیگه دردسر درست کنه یا زیرآبشو بزنه، خودش تو همون دردسری که ساخته گیر میافته. اگه یه نفر از بدیهایی که بهش شده شکایت کنه، معمولا بهش میگن: “غمت نباشه، اونی که برات چاه کنده، اول خودش میفته توش!”
ریشه این حرف از کجا میاد؟
قصه این مثل برمیگرده به زمان حاکم عباسیان. حاکم یه رفیق خیلی باحال داشت که از مصاحبت باهاش کلی کیف میکرد. تو درباری که پر از خدم و حشم بود، یه غلام بود که حسودیش ترکیده بود. دید حاکم چقدر این رفیق عربشو دوست داره، دلش سوخت که چرا خودش اینقدر محبوب نیست.
برای همین تصمیم گرفت یه نقشهای بکشه تا این رفیق حاکم رو از چشمش بندازه و خودش عزیز بشه. یه روز رفت پیش مرد عرب و گفت: “ظهر مهمونی دارم، خوشحال میشم تشریف بیاری ناهار رو مهمون ما باشی.” مرد عرب هم فکر کرد و قبول کرد.
غلام سریع رفت خونهاش و گفت تو غذای مرد عرب پر از سیر بریزن! ظهر شد و مرد عرب اومد. بعد از ناهار که داشتن حرف میزدن، غلام بهش گفت: “رفیق، دهنت بوی سیر میده! جلو حاکم کمتر حرف بزن و دستتو بگیر جلو دهنت که بوی سیر اذیتش نکنه.” مرد عرب هم قبول کرد و خداحافظی کرد و رفت.
غلام پرید رفت پیش حاکم و گفت: “سرورم، چند ساعت پیش اون مرد عرب اومد پیش من و خیلی بیادبانه گفت دهن شما بو میده و من موقع حرف زدن باهاتون اذیت میشم، برای همین دستمو میگیرم جلو دهنم!”
حاکم دستور داد مرد عرب رو بیارن. مرد عرب هم که حرف غلام یادش بود، وقتی وارد قصر شد، دستشو گذاشت جلو دهن و بینیش. حاکم با دیدن این صحنه، حرفای غلام رو باور کرد و یه نامه نوشت: “هر کی این نامه رو آورد، فوری اعدامش کنید!” بعد نامه رو مهر و موم کرد و داد دست مرد عرب و گفت ببرش به فلان حاکم برسون.
مرد عرب داشت میرفت که تو راه به غلام برخورد. غلام ازش پرسید کجا میری؟ مرد عرب گفت حاکم این نامه رو داده ببرم به فلان حاکم. غلام یه لحظه فکر کرد: “ای بابا! من این همه زحمت کشیدم اینو خراب کنم، حالا حاکم داره میفرستتش یه جای دیگه تا پاداش بگیره! بهتره خودم ببرم.”
بعد به مرد عرب گفت: “تو خستهای، نامه رو بده من ببرم.” مرد عرب هم قبول کرد و نامه رو داد به غلام و خودش تو بغداد موند.
چند روزی گذشت، حاکم سراغ غلامش رو گرفت، ولی خبری ازش نبود. ولی خبر دادن که مرد عرب تو شهر دیده شده. حاکم تعجب کرد که چرا اون هنوز زندهاس! دستور داد بیارنش تو قصر.
وقتی مرد عرب اومد، حاکم قضیه نامه رو تعریف کرد و گفت که میخواسته اون رو اعدام کنه. بعد ازش پرسید: “آیا دهن من بوی بدی میده؟” مرد عرب جا خورد و گفت کی همچین حرفی زده؟ حاکم گفت: “خودت گفتی! حتی غلام منم شهادت میده، تو وقتی اومدی پیش من دستتو جلو دهنت گرفتی، یعنی دهن من بو میده و تو رو اذیت میکنه!”
همون لحظه مرد عرب یاد مهمونی غلام افتاد که بهش گفته بود دستشو جلو دهنش بگیره تا بوی سیر حاکم رو اذیت نکنه. بعد قضیه رو مو به مو برای حاکم تعریف کرد و فهمید که غلام چه بلایی سرش آورده بوده. حاکم یه کم فکر کرد و بعد گفت: “چاهکن همیشه ته چاهه.” و فهمید غلامی که میخواست مرد عرب رو بکشه، خودش به جاش گردن زده شده!
از اون روز به بعد، هر وقت کسی بخواد برای یکی دیگه پاپوش درست کنه، این ضربالمثل رو براش میگن.