«زمان ما اصلا این جوری نبود! کی بچهها جرئت داشتند هر طور دلشان میخواهد، با پدر یا مادرشون حرف بزنند یا خلاف میل آنها کاری بکنند؟ بچهها به والدینشان احترام میگذاشتند، ولی الان انگار بچهها از پدر و مادرهاشون طلبکارند و هر روز یک چیزی میخواهند! همیشه هم که یک گوشی دستشان است و حواسشان به پیغام و گشتوگذار در اینترنت است. واقعا قبلاها همهچیز بهتر بود …»
اینتین – همه ما بارها و بارها این حرفها را از زبان پدر و مادرها شنیدهایم. آنها فکر میکنند گذشتهها مهربانی بیشتر بود و روزگار بهتری داشتیم. اما چه چیزی باعث شده که ما حالا نتوانیم مانند قبل مهربان باشیم یا بیشتر به همدیگر احترام بگذاریم؟ آیا دلیل آن پیشرفت علم و تکنولوژی است یا زندگی ماشینی؟
فاصله بیننسلی
اگر بخواهیم تعریفی برای فاصله بین دو نسل بدهیم، باید بگوییم این فاصله در واقع تفاوتی است که نسلهای مختلف از نظر اعتقادی، جهتگیریهای سیاسی و اجتماعی و ارزشها و سلایق پیدا میکنند. بنابراین بدیهی است که نسلهای مختلف از این حیث با هم متفاوت باشند. اگر دوران عمر انسان را به چند بخش کودکی، جوانی، سالمندی و بازنشستگی تقسیم کنیم، میبینیم که این تفاوت بیننسلها یا شکاف در تمام این مقاطع وجود دارد.
با وجود اینکه تفاوت بین نسلها در تمام دوران و بین تمام گروههای سنی دیده میشود، ولی آنچه بیشتر مشهود است تفاوت و فاصله بین نوجوانان، جوانان و بقیه نسلهاست؛ به این خاطر که طرز فکر اغلب آنها تفاوت زیادی با همدیگر دارد و همین موضوع باعث احساس فاصله بیشتر بین جوانان و بقیهگروههای سنی میشود.
گروههای سنی مختلف در جامعه بهتدریج از همدیگر جدا میشوند و هر کدام روش زندگی خود را در پیش میگیرند؛ مثلا بچهها با همدیگر و جوانان و سالمندان نیز به نوعی با یکدیگر احساس نزدیکی میکنند، چون در تعامل بیشتری با هم هستند و این تعامل به شکل هدفمند در تمام جوامع دیده میشود. مثلا نوهها با مادربزرگها و پدربزرگها در تعامل و نزدیکی بیشتری هستند، ولی بهتدریج وقتی وارد جامعه میشوند، در جامعه به نوعی از همدیگر تفکیک میشوند.
پیشرفت و رشد
توجه داشته باشیم یکی از عواملی که باعث اختلاف و فاصله بیننسلی میشود، به موضوع رشد برمیگردد؛ یعنی فرد در مراحل مختلف زندگی خود به لحاظ روانشناختی دورههای مختلفی را طی میکند که اقتضائات خاص همان زمان را هم دارد. درواقع میتوان گفت که بعضی از این مسائل بهنوعی جنبهای از روانشناسی رشد را دارد؛ همانگونهکه خواستههای افراد در مقاطع مختلف سنی با همدیگر متفاوت است. حال با توجه به تمام این تغییرات و تفاوتها چه باید کرد و در مقابل نوجوانانی که از همه لحاظ با ما تفاوت دارند، از انتخاب موسیقی و فیلم گرفته تا نحوه لباسپوشیدن، غذاخوردن یا نوع حرفزدن و…، باید چگونه رفتار کرد؟
در واقع ما همه اینها را میتوانیم در کنار روانشناسی رشد بهتر بپذیریم، زیرا یکی از راههای مطرحکردن نوجوانان، بیان تفاوتهای آنهاست. آنها دوست دارند با اینگونه رفتارهای خود به ما نشان دهند که فقط طبق علایق و سلایق خود زندگی میکنند، زیرا دیگر بزرگ شدهاند و بچه نیستند.
اگر ارتباط بین دو نسل قطع شود، فاصله و تعارضات هم بیشتر میشود؛ پس چگونه میتوان کاری کرد که در این دوران حساس، والدین و فرزندانشان مشکلات کمتری داشته باشند؟ بهترین کار این است که قبل از هر چیز، نسلهای مختلف به فکر یادگیری از همدیگر باشند؛ مثلا نسل جوان میتواند از دانستهها و تجارب والدین خود استفاده کند و والدین هم میتوانند درباره علایق فرزندانشان مانند موسیقیهای جدید، بازیهای جدید، زبانها و اصطلاحات جدید و هر چیزی که باعث ایجاد شوقدر جوانان شود و مورد علاقه آنها باشد، آگاهی پیدا کنند و حتی از خود آنها نیز بپرسند. به این ترتیب، وقتی والدین و نوجوان فضاهای مشترک بیشتری با همدیگر داشته باشند، ارتباط بهتری هم خواهند داشت و احساس نزدیکی بیشتری خواهند کرد.
در واقع میتوان گفت اگر فردی ارتباطش را با نسل جدید از دست بدهد یا خاطرات کودکیاش را فراموش کرده باشد، مانند آن است که بخشی از زندگیاش را از دست داده است؛ اما با مشاهده تفاوتها در بچهها میتوان با آنها همراه شد و تغییرات جدید را همراه با آنها تجربه کرد.
همراهی دو نسل
ما هنگامی میتوانیم بهجای فاصلهگرفتن از نسل فرزندانمان، بیشتر به آنها نزدیک شویم که بخواهیم ازآنها چیزی یاد بگیریم؛ به این ترتیب والدین باید ببینند فرزندانشان چطور دنیای اطراف را تجربه میکنند و چگونه میاندیشند. برای این کار باید تا جایی که میتوانند به دنیای آنها نزدیک شوند. یکی از راههای نزدیکشدن به دنیای نوجوانان و جوانان هم یادگیری تکنولوژیهای روز و آشنایی بیشتر با اینگونه فضاهاست. با توجه به اینکه اغلب نوجوانان اطلاعات دیجیتالی بیشتری نسبت به والدینشان دارند، میتوان با یک تیر، دو نشان زد؛ یعنی هم در این زمینه از آنها چیزی یاد گرفت و هم بیشتر به آنها نزدیک شد.
به این ترتیب، هم خود والدین با این مقوله بیشتر آشنا میشوند و هم با نزدیکشدن به فرزندانشان، شکاف سنی کمتری بینشان وجود خواهد داشت؛ البته اگر والدین سعی کنند پابهپای فرزندانشان در تکنولوژی ارتباطی پیشرفت کنند، میتوانند در فضای مجازی هم نقش والدگری خودشان را بهتر حفظ کنند.
در واقع بهنوعی باید بین دو نسل تعامل به وجود بیاید؛ بههمینخاطر بهتر است خود والدین به این سطح از آگاهی برسند که همپای فرزندانشان گام بردارند. توجه داشته باشیم فرزندان ما همیشه به امرونهی نیاز ندارند؛ بلکه میخواهند علاوه بر اینکه والدین در کنارشان باشند، به نوعی دنیای آنها را هم بشناسند و درک کنند؛ بهنحوی که خواستهها و علایق آنها نادیدهگرفته نشود.
بعضی والدین نیز گمان میکنند به طور کلی نسل جدید نمیتواند تعهدپذیر باشد، اغلب بیتفاوت و مسئولیتگریز هستند و به ارزشها و اخلاق، مانند نسل قدیم، پایبند نیستند. معمولا گلههای بسیاری هم از والدین در این باره شنیده میشود. در اینجا باید توجه داشت که نسل جدید لزوما چنین مشکلاتی ندارند؛ بلکه این تصوری است که معمولا وجود دارد و علتش هم آن است که ارزشهای نسل جدید تغییر کرده و با نسل قدیم تفاوت زیادی دارد. اغلب افرادی که ارزشهایشان نفی میشود، فکر میکنند اگر کسی ارزش آنها را قبول ندارد، لزوما باید فردی غیراخلاقی باشد؛ در صورتی که چنین چیزی نیست.
پذیرش تفاوتها
طبیعی است که هر نسل با نسل قبل خود متفاوت باشد و خصوصیات بهتر یا در مواردی هم بدتر از قبل داشته باشد. ما باید تغییرات را بپذیریم و بفهمیم اگر ارزشها تغییر کرده، این خود ما هستیم که باید بیشتر بیاموزیم تا بتوانیم به نسلهای جدید نزدیکتر شویم. شاید یکی از مهمترین تغییرات، تغییر شیوه تربیتی است که والدین نسبت به قبل اجرا کردهاند. وقتی شیوه تربیتی متفاوت باشد، شیوه رفتاری نسل جدید هم متفاوت خواهد شد؛ اما در این زمینه میزان بالارفتن آگاهی نقش مهمی دارد.
برای داشتن جامعه بهتر، باید تعامل و همدلی بیشتری با هم داشته باشیم و افراد هم در تعارض کمتری با هم باشند. گاهی برای اینکه دو نسل والد و فرزند بتوانند حس بهتری از بودن در کنار هم داشته باشند، باید وقت بیشتری برای همدیگر بگذارند؛ برای رسیدن به چنین امر مهمی میتوان زمانهای ثابتی را برای بودن در کنار هم به طور منظم در نظر گرفت.
مثلا اعضای خانواده حتما باید برای خوردن غذا در کنار هم باشند؛ ولی اگر همیشه امکان آن وجود ندارد، حداقل همه افراد خانواده باید یک وعده غذایی را در کنار هم باشند تا بیشتر در جریان کارها و اتفاقات مهم زندگی همدیگر قرار بگیرند. پس میتوان این موضوع را به عنوان یک اصل در خانواده مطرح و اجرا کرد. در این جمعها، همه افراد باید بتوانند حرف بزنند و از علایق و خواستههای خود بگویند و در تصمیمگیریهای مهم نیز نظر بدهند.
فراموش نکنیم اگر جوانان نادیده گرفته شوند، فاصله و جدایی بین آنها و والدینشان هم بیشتر میشود. باید توجه داشته باشیم نباید ذهن خودمان را به خوب و بد بودن زمان گذشته و حال معطوف کنیم. در نظر داشته باشیم ما، بخواهیم یا نخواهیم، در دورههای مختلف تغییراتی اتفاق میافتد؛ فقط کاری که ما میتوانیم بکنیم این است که از این تغییرات آگاه باشیم، آنها را بپذیریم و سعی کنیم کمترین تبعات را برایمان به دنبال داشته باشد.
منبع | موفقیت