این آخر هفته قرار است به معرفی سریال The Copenhagen Test، فیلم Goodbye June، فیلم Vultures و فیلم The Last Viking بپردازیم.
اینتین – این آخر هفته قرار است به معرفی سریال The Copenhagen Test، فیلم Goodbye June، فیلم Vultures و فیلم The Last Viking بپردازیم.
آخر هفته فرصتی برای فرار از روزمرگی و غرق شدن در داستانهایی است که هم سرگرمکنندهاند و هم میتوانند نگاهی تازه به زندگی و روابط انسانی ارائه دهند. در این مطلب قصد داریم شما را با مجموعهای از آثار ۲۰۲۵ آشنا کنیم که هرکدام در ژانر و سبک خاص خود میتوانند تجربهای متفاوت ارائه دهند. از درام خانوادگی گرفته تا تریلر جاسوسی و کمدی سیاه، این فهرست تنوعی گسترده دارد و برای سلایق مختلف مناسب است.
فیلم Goodbye June نخستین تجربه کارگردانی کیت وینسلت است و در دوره زمانی کریسمس روایت میشود. داستان حول خانوادهای میچرخد که برای وداع با مادر در حال مرگشان گرد هم میآیند و در این جمع، زخمها و اختلافات قدیمی آشکار میشود. در نقطه مقابل، فیلم Vultures یا Rapaces یک اثر مهیج و جنایی واقعگرایانه است که با تمرکز بر دنیای روزنامهنگاری و تحقیق درباره قتلهای مشکوک، مخاطب را وارد دنیایی پیچیده و پراضطراب میکند.
فیلم The Last Viking اما با طنز سیاه و نگاه پوچ، داستان آنکر و برادرش مانفرد را روایت میکند؛ مردانی که پس از سرقت بانک و مشکلات روانی، درگیر ماجرایی طنزآمیز و در عین حال تلخ میشوند. در ژانر علمی-تخیلی و جاسوسی، سریال The Copenhagen Test قرار دارد؛ سریالی که با تمرکز بر هک شدن یک مأمور اطلاعاتی و بحران وفاداری او، مخاطب را با مفاهیم هویت، اختیار و اعتماد در دنیایی نزدیک به آینده روبهرو میکند.
سریال The Copenhagen Test – هنرنمایی جدید سیمو لیو
سریال The Copenhagen Test یکی از آن سریالهایی است که با یک ایدهی ساده اما تحریککننده وارد میدان میشود؛ جهانی نزدیک به آینده که در آن مرز میان انسان، فناوری و اعتماد بهشدت شکننده شده است. این مجموعه تلاش میکند دغدغههای معاصر درباره امنیت اطلاعات، نظارت دیجیتال و دستکاری هویت را در قالب یک اثر مهیج و جاسوسی بازگو کند. سریال The Copenhagen Test بیش از آنکه بر جلوههای پر زرقوبرق علمی تخیلی تکیه کند، روی تنش روانی و بحران اعتماد تمرکز دارد و از همان ابتدا مخاطب را با این پرسش روبهرو میکند که در جهانی که همه چیز قابل هک شدن است، وفاداری چگونه تعریف میشود.
عوامل سازنده: خالق سریال، توماس برندون است که ایدهی The Copenhagen Test را بر پایه ترکیب ژانر جاسوسی کلاسیک با مفاهیم علمی تخیلی معاصر شکل داده است. تهیهکنندگی اجرایی مجموعه بر عهده جیمز وان است؛ فیلمسازی که نامش بیشتر با آثار ترسناک و دلهرهآور گره خورده، اما حضورش در این پروژه نشاندهنده توجه ویژه به فضاسازی و تعلیق است. سریال برای پلتفرم Peacock تولید شده و از نظر بصری، لحن سرد و کنترلشدهای دارد که با مضمون بیاعتمادی و نظارت دائمی همخوانی دارد. سریال The Copenhagen Test سعی میکند با رویکردی مینیمالیستی، تمرکز را از اکشن صرف به سمت تنشهای درونی شخصیتها و پیچیدگیهای اخلاقی سوق دهد.
داستان و بازیگران: داستان سریال در آیندهای نزدیک جریان دارد؛ زمانی که یک مأمور اطلاعاتی به شکلی مرموز هک میشود و وفاداریاش زیر سؤال میرود. او مجبور است نهتنها بیگناهی خود را ثابت کند، بلکه بفهمد چه کسی و با چه هدفی ذهن و هویتش را دستکاری کرده است. این موقعیت، سریال را به مسیری میبرد که در آن مفاهیمی مثل اختیار، هویت و کنترل به چالش کشیده میشوند. روایت بهتدریج لایههای پنهان این توطئه را آشکار میکند و نشان میدهد که تهدید اصلی، لزوماً از بیرون نمیآید.
سیمو لیو در نقش الکساندر هیل، محور اصلی داستان است و بار روانی سنگینی را به دوش میکشد. بازی او بیشتر متکی بر درونیسازی اضطراب و تردید است تا واکنشهای اغراقآمیز که با فضای سریال همخوانی دارد. ملیسا باررا در نقش میشل، حضوری تأثیرگذار دارد و رابطهاش با شخصیت اصلی یکی از عناصر احساسی مهم روایت است. سینکلر دنیل، برایان دارسی جیمز، مارک اوبراین و کتلین چلفنت در نقشهای مکمل، هرکدام بخشی از شبکه پیچیده قدرت و نظارت را نمایندگی میکنند و به غنای دنیای داستانی کمک میکنند.
آیا سریال ارزش دیدن دارد؟ سریال The Copenhagen Test اثری است که بیش از هیجان لحظهای، بر ایجاد تعلیق تدریجی و طرح پرسشهای اخلاقی تمرکز دارد. نقطه قوت اصلی آن، ایدهی مرکزی و فضای سرد و پرتنش آن است که با دغدغههای امروز درباره امنیت سایبری و کنترل اطلاعات همخوانی دارد. بازیها، بهویژه اجرای سیمو لیو، قابل قبول و متناسب با لحن جدی سریال هستند.
با این حال، ریتم سریال در برخی قسمتها کند میشود و روایت گاهی بیش از حد در توضیح مفاهیم باقی میماند. برای مخاطبانی که انتظار یک اثر مهیج و جاسوسی پرتحرک و اکشن محور دارند، این رویکرد ممکن است ناامیدکننده باشد. همچنین، برخی شخصیتهای فرعی فرصت پرداخت عمیقتری پیدا نمیکنند و بیشتر در خدمت پیشبرد ایده مرکزی باقی میمانند.
در مجموع، The Copenhagen Test سریالی است که ارزش دیدن دارد، بهویژه برای کسانی که به داستانهای جاسوسی مدرن و مفاهیم علمی تخیلی واقعگرایانه علاقهمندند. این مجموعه شاید تجربهای پرهیجان برای همه مخاطبان نباشد، اما با نگاه تأملبرانگیز و فضای متفاوتش، میتواند انتخابی مناسب برای تماشاگرانی باشد که به دنبال سریالی جدی و فکرشده هستند.
فیلم Goodbye June – اولین ساخته کیت وینسلت
فیلم Goodbye June از آن دست فیلمهای خانوادگی است که در ظاهر با فضایی آشنا و حتی کلیشهای آغاز میشود، اما بهتدریج تلاش میکند احساسات پیچیدهتری را زیر این پوسته ساده آشکار کند. قرار دادن داستان در روزهای کریسمس، زمانی که معمولاً نماد شادی و کنار هم بودن است، به فیلم این امکان را میدهد که تضاد میان جشن و اندوه را برجستهتر کند. فیلم Goodbye June درباره جمع شدن اعضای یک خانواده در لحظات پایانی زندگی مادرشان است؛ موقعیتی که بهانهای میشود برای باز شدن زخمهای قدیمی، مرور خاطرات و تلاش برای آشتی با گذشته. فیلم بیش از هر چیز روی روابط انسانی تمرکز دارد و سعی میکند مخاطب را با احساساتی جهانی و قابل لمس درگیر کند.
عوامل سازنده: این فیلم نخستین تجربه کارگردانی کیت وینسلت است؛ بازیگری که سالها با نقشآفرینیهای درخشانش شناخته شده و حالا پشت دوربین قرار گرفته است. فیلمنامه فیلم Goodbye June توسط جو اندرس، پسر وینسلت نوشته شده و همین موضوع از ابتدا رنگوبوی شخصیتری به پروژه داده است. این پیوند خانوادگی در پشت صحنه، بهنوعی با مضمون فیلم همراستا است و باعث شده اثر حالوهوایی صمیمیتر داشته باشد.
داستان و بازیگران: داستان فیلم Goodbye June در روزهای کریسمس رخ میدهد؛ زمانی که اعضای یک خانواده برای خداحافظی با مادر در حال مرگشان گرد هم میآیند. این گردهمایی، خیلی زود به میدان مواجهه با اختلافها، سوءتفاهمها و عشقهای فروخورده تبدیل میشود. فیلم بهجای تمرکز بر حادثهای بیرونی، بر گفتوگوها، سکوتها و واکنشهای کوچک شخصیتها تکیه دارد و از همین طریق، لایههای مختلف رابطه میان آنها را آشکار میکند.
گروه بازیگران یکی از نقاط قوت اصلی فیلم است. تونی کولت، آندریا رایزبورو و جانی فلین هرکدام نقشهایی را ایفا میکنند که میان خشم، اندوه و دلبستگی در نوساناند. هلن میرن و تیموتی اسپال با تجربه و حضور آرام خود، به فیلم وزنی جدیتر میبخشند. خود کیت وینسلت نیز در کنار کارگردانی، یکی از نقشهای کلیدی را بازی میکند و موفق میشود بدون جلب توجه بیش از حد، بخشی از این پازل احساسی باشد. بازیها در مجموع صادقانه و کنترلشدهاند و به فیلم کمک میکنند تا از سقوط به ورطه احساسگرایی افراطی دور بماند.
آیا فیلم ارزش دیدن دارد؟ فیلم Goodbye June اثری است که واکنشهای متفاوتی برمیانگیزد. از یک سو، صداقت احساسی و بازیهای قدرتمند آن باعث میشود بسیاری از لحظاتش تأثیرگذار باشد. فیلم بهخوبی نشان میدهد که سوگ فقط گریه و اندوه نیست، بلکه میتواند با خشم، حسرت و حتی شوخیهای تلخ همراه شود. از سوی دیگر، برخی منتقدان معتقدند فیلم بیش از حد روی برانگیختن احساسات حساب باز کرده و گاهی توازن دراماتیک خود را از دست میدهد. تمرکز مداوم بر موقعیتهای احساسی سنگین ممکن است برای بعضی مخاطبان خستهکننده یا قابل پیشبینی باشد.
با این حال، فیلم Goodbye June بهعنوان یک درام خانوادگی، حرف تازهای نمیزند اما آنچه میگوید را با صداقت بیان میکند. اگر به فیلمهایی علاقهمندید که بر روابط انسانی، سوگ و آشتی تمرکز دارند و از ریتم آرام و دیالوگ محور لذت میبرید، این فیلم میتواند انتخاب مناسبی باشد. فیلم Goodbye June شاید اثری ماندگار در تاریخ سینما نباشد، اما بهعنوان نخستین تجربه کارگردانی کیت وینسلت، نشان میدهد که او نگاه درستی به احساسات انسانی دارد و میتواند داستانی ساده را با احساسات مناسب روایت کند.
فیلم Vultures – اثری جنایی و درام
فیلم Vultures که عنوان اصلی آن، Rapaces است، فیلمی به شمار میرود که در مرز میان تریلر جنایی و درام اجتماعی حرکت میکند و بیش از آنکه به دنبال هیجانهای لحظهای باشد، روی اضطراب پنهان در دل حقیقت تمرکز دارد. این اثر با انتخاب زاویه دید یک روزنامهنگار و دخترش، به سراغ پرسشی قدیمی اما همچنان ملتهب میرود؛ اینکه حقیقت تا کجا ارزش پیگیری دارد و رسانهها در مواجهه با خشونت و مرگ، چه مسئولیتی بر دوش میکشند. فیلم Vultures از همان ابتدا فضایی سرد و ناآرام میسازد و مخاطب را وارد مسیری میکند که در آن، کشف واقعیت بهتدریج به تجربهای فرساینده و اخلاقاً پیچیده تبدیل میشود.
عوامل سازنده: کارگردانی فیلم بر عهده پیتر دورونتزیس است؛ فیلمسازی که به روایتهای تلخ و واقعگرایانه علاقه دارد و در فیلم Vultures نیز همین رویکرد را دنبال میکند. فیلمنامه توسط کریستف کانتونی، کریستف کوزن و فابیانی دشام نوشته شده و ساختاری دارد که بیشتر بر جزئیات و روند تدریجی تحقیق تکیه میکند تا غافلگیریهای ناگهانی.
داستان و بازیگران: داستان فیلم حول یک روزنامهنگار باتجربه به نام ساموئل و آوا، کارآموز مجله و دختر او میچرخد. این دو مأمور پوشش خبری قتل یک دختر جوان میشوند؛ پروندهای که در ابتدا شبیه بسیاری از جنایتهای تلخ دیگر به نظر میرسد. اما با پیش رفتن تحقیق، شباهتهای نگرانکنندهای میان این قتل و پروندهای قدیمیتر از قتل زنی دیگر آشکار میشود. همین کشف، مسیر روایت را تغییر میدهد و ساموئل و آوا را وارد شبکهای از ابهام، سکوت و حقیقتهای دفنشده میکند.
رابطه پدر و دختری در مرکز داستان قرار دارد و فیلم بهخوبی از این پیوند برای تعمیق درام استفاده میکند. سامی بواجیله در نقش ساموئل، بازیای کنترلشده و درونگرا ارائه میدهد؛ روزنامهنگاری که میان تعهد حرفهای و احساسات شخصی گرفتار شده است. مالوری وانک در نقش آوا، انرژی تازهای به روایت میبخشد و کنجکاوی، خشم و تردید نسل جوان را نمایندگی میکند. ژان-پیر داروسین نیز در نقش مکمل، حضوری تأثیرگذار دارد و به سنگینی فضای داستان میافزاید. بازیها در مجموع واقعگرایانه و بهدور از اغراقاند و به باورپذیری فضای فیلم کمک میکنند.
آیا فیلم ارزش دیدن دارد؟ فیلم Vultures اثری است که مخاطب صبور میطلبد. اگر انتظار یک اثر مهیج و پر تعلیق با ریتم تند و پیچشهای داستانی مداوم دارید، ممکن است از ریتم آرام و نگاه سرد فیلم ناامید شوید. روایت آگاهانه، کُند است و بیشتر روی فرایند تحقیق، تأثیر روانی آن بر شخصیتها و پرسشهای اخلاقی تمرکز دارد. این رویکرد برای برخی تماشاگران نقطه ضعف محسوب میشود، اما برای علاقهمندان به سینمای واقعگرا، میتواند نقطه قوت باشد.
فیلم در پرداخت مضمون رسانه، خشونت و مسئولیت اخلاقی موفق عمل میکند و از تبدیل شدن به اثری شعاری پرهیز دارد. با این حال، فیلم Vultures در بخشهایی میتوانست شخصیتهای فرعی را عمیقتر بپروراند و تنوع بیشتری به ریتم روایت بدهد. پایانبندی نیز بیشتر تأملبرانگیز است تا قاطع که ممکن است همه مخاطبان را راضی نکند.
در مجموع، فیلم Vultures برای کسانی که به تریلرهای جدی، داستانهای جنایی واقعیتمحور و روایتهای اخلاقمحور علاقه دارند، گزینه مناسبی است. این فیلم تجربهای سنگین اما فکرشده ارائه میدهد و بیش از آنکه سرگرم کند، مخاطب را وادار به اندیشیدن میکند؛ انتخابی مناسب برای تماشای آخر هفتهای که به دنبال چیزی فراتر از هیجان زودگذر هستید.
فیلم The Last Viking – اثر جدید مس میکلسن
فیلم The Last Viking یکی از آن فیلمهایی است که ترکیب نام عواملش، انتظار تجربهای متفاوت را ایجاد میکند. بازگشت آندرس توماس ینسن به سینما با یک کمدی سیاه، آن هم با حضور دو بازیگر شاخص سینمای دانمارک، نوید اثری میدهد که قرار نیست صرفاً سرگرمکننده باشد. این فیلم در مرز طنز تلخ، جنایت و روانشناسی حرکت میکند و با ایدهای بهظاهر ساده، به سراغ پیچیدگیهای هویت، حافظه و روابط خانوادگی میرود. فیلم The Last Viking با نمایش جهانی در جشنواره ونیز، جایگاه خود را بهعنوان اثری جدی اما غیرمتعارف تثبیت کرد و نشان داد که همچنان میتوان در قالب کمدی سیاه، حرفهای تلخ و انسانی زد.
عوامل سازنده: نویسندگی و کارگردانی فیلم The Last Viking بر عهده آندرس توماس ینسن است؛ فیلمسازی که بهخاطر نگاه خاصش به خشونت، طنز و موقعیتهای پوچ شناخته میشود. ینسن در آثار قبلیاش بارها ثابت کرده که علاقهمند به شخصیتهایی است که در شرایط افراطی قرار میگیرند و واکنشهای غیرمنتظره نشان میدهند. در این فیلم نیز همین رویکرد ادامه پیدا کرده است. انتخاب بازیگرانی چون نیکولای لی کاس و مس میکلسن که سابقه همکاریهای موفقی با این کارگردان دارند، به فیلم هویتی آشنا اما همچنان تازه میدهد. از نظر لحن و ساختار، The Last Viking کاملاً وفادار به امضای شخصی ینسن است؛ ترکیبی از طنز تلخ، موقعیتهای ناراحتکننده و نگاهی انسانی به شکستها و ضعفها.
داستان و بازیگران: داستان فیلم حول آنکر میچرخد؛ مردی که پس از گذراندن پانزده سال زندان بهخاطر سرقت از بانک، آزاد میشود و انتظار دارد به پولی که پیش از زندان به دست آورده، دسترسی پیدا کند. او پیشتر این پول را به برادرش مانفرد سپرده تا در جایی امن دفن کند. اما آنکر با یک حقیقت عجیب مواجه میشود؛ مانفرد حالا به اختلال تجزیه هویت مبتلا شده و هیچ خاطرهای از محل مخفی پولها ندارد. این نقطه شروع، فیلم را وارد مسیری میکند که هم خندهدار است و هم بهتدریج تلخی خود را آشکار میکند.
نیکولای لی کاس در نقش آنکر، شخصیتی عصبی و سرخورده را به تصویر میکشد که میان خشم، ناامیدی و وابستگی خانوادگی در نوسان است. مس میکلسن در نقش مانفرد، یکی از متفاوتترین بازیهای خود را ارائه میدهد؛ شخصیتی چندلایه که تغییرات رفتاری و هویتیاش هم منبع طنز است و هم عامل ایجاد درام. بازی میکلسن بهویژه در نمایش شکنندگی روانی شخصیت، نقطه قوت اصلی فیلم محسوب میشود. حضور بازیگرانی مانند سوفی گرابول، سورن مالینگ، بودیل یورگنسن و لارس بریگمان نیز به غنای روابط فرعی و فضای داستان کمک کرده است.
آیا فیلم ارزش دیدن دارد؟ فیلم The Last Viking اثری است که بهوضوح مخاطب خاص خود را دارد. اگر به کمدیهای سیاه علاقهمندید که مرز میان خنده و ناراحتی را محو میکنند، این فیلم میتواند تجربهای جذاب باشد. قدرت اصلی اثر در فیلمنامه و بازیهاست؛ جایی که طنز از دل موقعیتهای تلخ بیرون میآید و شخصیتها بهجای قهرمان بودن، انسانهایی آسیبدیده و ناقصاند. با این حال، فیلم در برخی بخشها عمداً ریتم نامنظمی دارد و شوخیهایش ممکن است برای همه مخاطبان قابلهضم نباشد. نگاه سرد و بیرحمانه به روابط خانوادگی و بیماری روانی، میتواند برای برخی تماشاگران آزاردهنده باشد.
در مجموع، The Last Viking اثری است که ارزش دیدن دارد، بهویژه برای کسانی که سینمای اروپا، طنز سیاه و بازیهای شخصیتمحور را دنبال میکنند. این فیلم شاید تجربهای سبک و راحت نباشد، اما با نگاه جسورانه، بازیهای درخشان و روایت متفاوتش، یکی از آثار قابل توجه سال به شمار میآید و نشان میدهد کمدی میتواند همزمان خندهدار، تلخ و عمیق باشد.
منبع | گیمفا




