همانگونه که سال ۲۰۲۵ به پایان خود نزدیک میشود، زمان آن فرا رسیده تا برجستهترین فیلمهایی را مرور کنیم که در ژانر پهناور «سینمای مردانه» (با تمام ابهامات و کلیشههای این عنوان) عرضه شدهاند.
اینتین – به طور کلی فیلم مردانه، عمدتاً اشاره دارد به آثاری با محوریت اکشن، ماجراجویی و تعلیق که با معیارهایی مشخص میشوند: استقبال گسترده مخاطب، تمرکز ژانری بر روی کشمکشهای فیزیکی و موضوعاتی چون بقا، دفاع از حریم، انتقام و نبرد بین خیر و شر. آنچه در ادامه میآید، نگاهی است به برترین نمونههای این عرصه در سالی که گذشت؛ آثاری که هر یک بهشیوهای، مرزهای سرگرمی محض را درنوردیده و عمقی قابل تأمل به نمایش گذاشتهاند. در این فهرست، به معرفی برترین آثار این حوزه میپردازیم که هرکدام با تکیه بر کارگردانی خلاق، اجرای بازیگران مؤثر و روایتی فراگیر، توانستهاند مخاطب را هم از نظر حسی و هم از نظر فکری درگیر کنند.
Nobody 2
هاچ پس از نابودی یک انبار پول نقد مافیای روسی، دشمنان جدی برای خود ساخت افراد بانفوذی که مبالغ هنگفتی پول از دست داده بودند. برای فرونشاندن نارضایتی آنها، او دوباره به کشتن روی آورد. پس از اتمام یک کار دشوار دیگر، هاچ از رئیس خود درخواست مرخصی میکند و به همراه خانوادهاش به یک شهر تفریحی آرام که در کودکی به آن سفر کرده بود، میرود. او انتظار دارد اوقات آرامی داشته باشد، غافل از اینکه مشکلات حتی در اینجا نیز گریبانگیر او خواهند شد. بازگشت هاچ مانسل تراژدی یک مرد عادی است که متوجه میشود نمیتواند از طبیعت دوم خود بگریزد. باب اودنکرک، با آن صورتی که برای کمدی ساخته شده، اکنون عمق غمانگیزی به نقش میبخشد. او دیگر آن مرد هیجانی قسمت اول نیست؛ بلکه موجودی خسته است که خشونت را چون مرضی لاعلاج با خود حمل میکند. کارگردانی تیمو تیاهانتو، که در فیلمهای اکشن اندونزیایی خود به خشونتِ واضح و بیپرده معروف است، اینجا با ضربآهنگی حسابشده پیش میرود. هر درگیری، نه یک پیروزی، که یک قدم دیگر به سوی تهیک اسارت است. فیلم این پرسش را مطرح میکند: وقتی بزرگترین استعداد شما نابودکردن است، آیا جایگاهی در یک جهان «عادی» دارید؟ پاسخ هاچ، هم شجاعانه است و هم به غایت اندوهبار.
Mission: Impossible – The Final Reckoning
اگر این پایان راه ایتن هانت باشد، پس چه پایان باشکوهی. مککوری و کروز در این قسمت، فرسودگی قهرمانی را به تصویر میکشند که دههها است جهان را نجات داده، اما اکنون با دشمنی روبروست که شاید از درک او خارج است: هوش مصنوعی و توطئهای جهانی که فاقد چهره انسانی است. تام کروز، با آن نگاه خیره معروفش، اینبار حاوی لایههایی از خستگی و تردید است. سکانسهای اکشن فیزیکی حماسیتر از همیشه هستند، اما هر کدام به قیمتی تمام میشوند. این فیلم یک اکشن صرف نیست؛ تأملی است بر هزینه فداکاری و این که آیا یک فرد هرچقدر هم متعهد میتواند در نبردی علیه ماشینهای بیاحساس پیروز شود. این وداعی مناسب برای یکی از آخرین قهرمانان سینمایی باورپذیر ماست.
28Years Later
اگر به دنبال تجربهای نفسگیر از اکشن مردانه در قالب یک حماسه بقای پساآخرالزمانی هستید، «۲۸ سال بعد» گزینهای استثنایی است. این فیلم با کارگردانی درخشان دنی بویل، شما را به قلب دنیایی پرتاب میکند که در آن، هر لحظه نبردی برای زنده ماندن است. صحنههای تعقیب و گریز از موجودات آلوده برهنه با ضرباهنگی سریع و تدوینی نفسگیر چنان فشار و وحشتی ایجاد میکنند که نمیتوانید از صفحه چشم بردارید. در مرکز این طوفان، یک داستان پدر و پسری قدرتمند قرار دارد؛ رابطهای پرتنش و مملو از فداکاری که هسته عاطفی فیلم را تشکیل میدهد و مبارزه فیزیکی را با بار احساسی عمیقی همراه میسازد. فراتر از خشونت و تعلیق، فیلم آیین گذار به مردانگی، پذیرش مرگ و مسئولیت در جهانی ویرانشده را بررسی میکند و به اکشن خالص بعدی فلسفی و انسانی میبخشد. اینجا زامبیها تنها تهدید بیرونی نیستند، بلکه نمادی از رنج ذاتی زندگی و آزمونی برای قدرت روح قهرمانانند. «۲۸ سال بعد» اثری است که هم آدرنالین خون را بالا میبرد و هم ذهن را به چالش میکشد.
Heads of State
ایلیا نایشولر استاد ترکیب طنز کوبنده با اکشن بالهوار است. در «روسای دولت»، او پوچی سیاست جهانی را با تبدیل دو رهبر خودشیفته (البا و سینا) به دو آدم فراری ترسو و سپس جنگندهای ماهر، به باد تمسخر میگیرد. زیبایی فیلم در سقوط آنها از اوج مناصب تشریفاتی به گِلولای واقعیت است. هنگامی که مجبور میشوند برای زندهماندن با هم همکاری کنند، تمام ایدئولوژیها و تکبرهایشان کنار میرود. سکانسهای اکشن نایشولر پرانرژی و خلاقانه است، اما قلب فیلم در دیالوگهای طنزآلود و رابطه غیرمحتمل این دو مرد نهفته است. این فیلم یادآوری میکند که در مواجهه با مرگ، انسانیت اولیه ماست که ظاهر میشود، نه تعلقات سیاسیمان.
Predator: Badlands
دن تراختنبرگ با جسارتی ستودنی، چشمانداز یکی از مشهورترین فرانچایزهای ترسناک-اکشن را وارونه میکند: اینبار قهرمان داستان، یک «شکارچی» (یاتوجا) به نام دِک است. این تغییر چشمانداز، انقلابی در درک ما از این موجودات ایجاد میکند. دک نه یک هیولای خونخوار، که یک جنگجوی تبعیدی است که در جستجوی احیای شرافت خویش است. رابطه او با تیا، یک ربات انسانی ناقص، بر پایه درک متقابل دو موجود طردشده بنا میشود. فیلم با طراحیهای تولید خیرهکننده و صحنههای اکشن دقیق، در نهایت یک داستان کاملاً انسانی درباره وفاداری، تعریف دوباره شرافت و جستجوی تعلق را روایت میکند. تراختنبرگ ثابت میکند که عمیقترین داستانها گاهی از ناآشناترین چهرهها سر میزند. سکانسهای نبرد پویا، طراحی سلاحها و زرههای پرجزئیات، و جلوههای بصری خیرهکننده (حاصل کار ILM و Wētā FX) یک بوم اکشن پرتحرک و فناورانه خلق کردهاند. در عین حال، فیلم با اضافه کردن لایهای از طنز و یک همراهی غیرمنتظره (هرچند بحثبرانگیز)، سعی دارد تعریف جدیدی از قهرمانی و رفاقت در میدان نبرد ارائه دهد. شاید این رویکرد برای طرفداران قدیمی فرنچایز بیش از حد تلطیف شده به نظر برسد، اما بدون شک یک تجربه سینمایی پرهیجان و بصری را برای تماشاگرانی که به اکشن روان و داستانپردازی مدرن علاقه دارند، فراهم میکند.
The Running Man
ادگار رایت، استاد سبک و ریتم، رمان استیون کینگ را به یک هجویه تلخ و بصری علیه فرهنگ رسانهای معاصر تبدیل کرده است. در جهانی که رنج به سرگرمی تبدیل شده و تماشاگران برای دیدن مرگ دیگران اشتراک میخرند، شخصیت قهرمان گلن پاول تبدیل به یک عروسک خیمهشببازی میشود. رایت از موسیقی تند، تدوین وسواسی و زوایای دوربین که القاکننده نظارت هستند، استفاده میکند تا ما را نیز در جایگاه تماشاگران مطیع قرار دهد و سپس از این موقعیت شرمندهمان کند. پاول، با ظاهر متعارف و لبخند فریبندهاش، سفر تحولآوری را از قربانی به یک نماد خشم مردمی طی میکند. این فیلم نه یک اکشن پادآرمانشهری صرف، بلکه اخطاری تند است درباره عواقب جامعهای که تماشای درد دیگران را مصرف میکند. «مرد فراری» نسخه ۲۰۲۵ یک فیلم اکشن مردانه تمامعیار و در عین حال عمیقاً متفکر است. این فیلم، شما را با سکانسهای تعقیب و گریز انفجاری، طراحی صحنههای تماشایی و ضرباهنگی سریع میخکوب میکند.
Karate Kid: Legends
این فیلم کاری فراتر از جمعآوری دو نسل از یک فرانچایز انجام میدهد؛ درباره انتقال خرد است. حضور جکی چان (نشاندهنده فلسفه شرقی کونگفو) و رالف ماکیو (در نقش دانیل لاروسو، نماینده کاراته سنسی غربی) نوستالژیبازی سادهای نیست. آنها اکنون استادانی هستند که باید به نسل جدید (نمایندهشده توسط یک نوجوان چینی-آمریکایی) نه تنها تکنیک، بلکه اصول درونی هنرهای رزمی را بیاموزند: نظم، فروتنی، و استفاده از نیرو تنها برای دفاع. فیلم به زیبایی تقابل و در نهایت هماهنگی بین سنتها را به تصویر میکشد. در دنیای پر از درگیری، این فیلم بر اهمیت ریشهها، خانوادههای انتخابی و این ایده تأکید میکند که بزرگترین نبرد، نبرد درونی برای یافتن تعادل است.
Thunderbolts
در دورانی که سینمای ابرقهرمانی گاه به سمت جدیت مفرط پیش میرود، Thunderbolts چون نسیم طراوتبخشی میوزد. این فیلم نه درباره قدیسان، بلکه درباره مجرمان، خودشیفتهها و بازندگان است که تنها نقطه مشترکشان تمایل به جبران گذشتهای آشفته است. فیلمنامه به هر یک از این شخصیتهای رنگارنگ از یلنا بلووا (فلورنس پیو) با طنز گزندهاش تا سرباز سرخ (دیوید هاربر) با آسیبپذیری پنهانش فضایی برای درخشش میدهد. اکشنها خلاقانه و اغلب با نتیجهای غیرمنتظره همراه هستند. این فیلم به ما یادآوری میکند که نجات جهان اغلب نه توسط کاملها، که توسط شکستهها صورت میگیرد که یاد گرفتهاند نقصهای یکدیگر را بپذیرند. این پروژه مارول، در نهایت، داستانی انسانی درباره پیدا کردن خانواده در جایی است که کمترین انتظارش را دارید.
Jurassic World: Rebirth
گرت ادواردز («روگ وان») حس حیرت و مقیاس را به فرانچایزی بازمیگرداند که گاهی آن را فراموش کرده بود. این داستان جدید درباره یک مأموریت علمی برای استخراج منابع پزشکی از دایناسورها بیشتر به اکتشاف و تعلیق تکیه دارد تا صرفاً تعقیب و گریز. ادواردز از منظرههای با شکوه و سکانسهایی استفاده میکند که عظمت و خطر این موجودات پیشاتاریخی را به یادماندنی میکند. اسکارلت جوهانسن، در نقش یک سرباز میدانی مصمم، و ماهرشالا علی، به عنوان رهبر مأموریت، وزن عاطفی لازم را ارائه میدهند. این فیلم سوالات اخلاقی قدیمی درباره بازی خدا و بهرهبرداری از طبیعت را دوباره مطرح میکند. در نهایت، موفقیت آن نه در نوآوری داستانی، که در توانایی احیای آن حس کودکانه حیرت و ترس در مواجهه با هیولاست.
The Gorge
«دره» یک تریلر علمی-تخیلی است که در عین حال یک مطالعه شخصیتی عمیقاً متحرک است. مایلز تلر و آنیا تیلور-جوی، به عنوان دو تکتیرانداز که در برجهای دیدهبانی مجاور در دو سوی یک دره اسرارآمیز مستقر شدهاند، شیمی فوقالعادهای ایجاد میکنند. دریکسون به عنوان کارگردان فضایی از تنهایی و انتظار خفقانآور خلق میکند که تنها با مکالمات رادیویی پراکنده این دو غریبه شکسته میشود. فیلم به تدریج از یک داستان ترسآور درباره موجوداتی ناشناخته («مردان توخالی») به کاوشی لطیف در نیاز انسان به ارتباط، حتی در عجیبترین شرایط، تبدیل میشود. اکشن موجود پراکنده و شدید است، اما قلب فیلم در سکوتها و نگاههای از راه دور بین دو قهرمانش میتپد. این اثری منحصر به فرد است که ژانرها را در هم میآمیزد تا داستانی کاملاً انسانی خلق کند.
Ballerina
در دنیای «جان ویک»، خشونت یک زبان، یک آیین، و گاهی یک هنر است. «بالرین» این زبان را میآموزد و سپس آن را با ظرافتی مرگبار به کار میگیرد. آنا د آرماس، در نقش یک قاتل آموزشدیده در پوشش یک رقصنده، هم شکنندگی و هم قدرت فلجکنندهای را به نمایش میگذارد. کارگردانی لن وایزمن بر زیباییشناسی و سبک دنیای ویک تأکید دارد: حرکات موزون خشونت، نورپردازی دراماتیک، و دنیایی غنی از قوانین نانوشته. حضور کیانو ریوز در نقش جان ویک نه یک حضور تشریفاتی، بلکه گذار مشعل از یک نسل به نسل دیگر است. این فیلم در نهایت داستان انتقام نیست، بلکه داستان یافتن هویت در میان خرابههای گذشته است. اکشنهای آن خشن و ظریف هستند، مانند خود یک باله. اگر به دنبال اثری هستید که اکشن خالص را با ظرافتهای بصری و کاراکتری قدرتمند ترکیب کند، «بالرین» یک شاهکار مسلم است. صحنههای نبرد از رقص مرگبار با چاقو تا استفاده خلاقانه از شعلهافکن چنان با دقت طراحی و با شدت اجرا شدهاند که هر کدام به تنهایی میتوانند درسنامهای برای سینمای اکشن مدرن باشند.
Havoc
اگر به دنبال یک مهمانیِ تمامعیار از خشونت، تعقیب و گریز و شلیک بیامان هستید، «ویرانی» همان فیلمی است که باید ببینید. این فیلم با کارگردانی ماهرانهی گرت ادواردز (خالق حماسهی «یورش»)، یک سفر پرآدرنالین را با صحنههای اکشن نفسگیر، خشن و به طرز مسحورکنندهای خوشساخت ارائه میدهد. در مرکز این طوفان، تام هاردی قرار دارد که حضوری زمخت و فیزیکی دارد و نقش یک کارآگاهِ نه چندان پاکدست اما مصمم را بازی میکند. شاید داستان کلیشهای باشد، اما هنگامی که صحنههای نبرد آغاز میشود، فیلم به اوج خود میرسد: کارگردانی پرجنب و جوش، تدوین ریتمیک و طراحی نبردهایی که شما را به لبهی صندلی میچسباند. «ویرانی» اثبات میکند که گاهی برای یک تجربهی اکشن رضایتبخش، فقط نیاز به یک کارگردان بااستعداد، یک ستارهی بااقتدار و شلیکهای بیوقفه دارید. برای طرفداران خالص ژانر اکشن، این یک پذیراییِ بیکم و کاست است.
Caught Stealing
دارن آرونوفسکی گامی فرحبخش به قلمروی کمدی اکشن سیاه برمیدارد و نتیجه درخشان است. آستین باتلر در نقش هنک، بازیکن سابق بیسبال که بهاشتباه درگیر جنگ باندهای جنایی میشود، ترکیبی مسحورکننده از معصومیت و غریزه بقای رو به رشد را ارائه میدهد. فیلم با انرژی دیوانهواری پیش میرود، از یک موقعیت کمدی (مراقبت از گربهای شیطان) به یک داستان جنایی پیچیده با شخصیتهای رنگارنگ میرسد. زوئی کراویتز، رجینا کینگ و یک گربه بدخلق نقش مکملهای عالی این فیلم هستند. آرونوفسکی سبک بصری پویا و گاه هذیانی خود را حفظ میکند و به هر صحنهای حس فوریت و شوخی میبخشد. این فیلم یادآور آثار اولیه گای ریچی است، اما با حسی منحصر به فرد از اضطراب مدرن.
The Shadow’s Edge
پس از چند سال حضور در پروژههای ناموفق، جکی چان با «لبه سایه» به ریشههای خود بازمیگردد البته نه به عنوان یک قهرمان شاد جوان، بلکه به عنوان استادی مسن و زیرک. او در نقش یک کارآگاه بازنشسته با مهارتهای فراموششده نقشی را بازی میکند که برای حل یک سرقت بزرگ از مخفیگاهش بیرون کشیده میشود. این فیلم یک داستان جنایی هوشمندانه است که بر تعقیب ذهنی، فناوری نظارت و نبوغ یک کهنهکار در برابر جرائم مدرن متمرکز است. صحنههای اکشن، اگرچه محدودتر از دوران اوج چان هستند، اما با خلاقیت و استفاده از محیط اطراف طراحی شدهاند و بر مهارت بیش از قدرت خام تأکید دارند. این فیلم یک یادآوری دلسوزانه از استعداد بیبدیل چان و حکایتی قانعکننده درباره ارزش تجربه در دنیای پر از فناوری است.
Black Phone 2
اگر به دنبال اکشنی هستید که در عمیقترین لایههای روان و در میانه یک کابوس یخزده اتفاق میافتد، «تلفن سیاه ۲» انتخاب نفسگیری است. این فیلم با کارگردانی استادانه اسکات دریکسون، نبردی مرگ و زندگی را از دل زیرزمینهای تاریک به گسترههای سفید و خفقانآور یک اردوگاه برفی میکشاند؛ جایی که قوانین واقعیت در هم میشکنند و هر رویا میتواند گذری به دنیای مردگان باشد. در مرکز این طوفان، یک نبرد تنبهتن با شری قدیمی قرار دارد: ایتان هاک در نقشی فراموشناشدنی بازمیگردد تا ترسی را بیافریند که نه با فرار، که با ایستادن و گوش سپردن به زمزمههای آنسوی خط باید بر آن چیره شد. صحنههای تعقیب در برف، مواجهههای رویایی و خشونت روانیِ خالص، فیلم را به یک تجربه سینمایی پرتنش و مردانه تبدیل میکند که در آن، قهرمانی نه با اسلحه، که با شجاعت روبهرو شدن با گذشته و پذیرش ارثیهای ترسناک تعریف میشود. این اکشنی است از جنس نبرد با اشباح درون و بیرون، هیجانانگیز، فلسفی و به یادماندنی.
The Long Walk
اگر به دنبال فیلمی هستید که حادثه را با عمق فلسفی و فشار روانی بیامان ترکیب کند، «پیادهروی طولانی» انتخاب اعلایی است. این فیلم با به تصویر کشیدن یک مسابقه مرگبار که در آن شرکتکنندگان جوان مجبورند بدون توقف و با کمترین خطا راه بروند، ماشینی از تعلیق، استقامت و تنش خالص را به راه میاندازد. هر قدم یک مبارزه برای بقاست و هر اخطار، بیننده را به لبه صندلی میکشاند. در حالی که فیلم به شکلی بیرحم و صریح، انتقادی تند از جامعه نمایش و سیاستهای اقتدارگرا ارائه میدهد، هسته آن یک داستان بقای نفسگیر و مردانه است، نبرد فیزیکی و ذهنی قهرمانانی که تا آخرین نفس برای حفظ جان و آرمانهایشان میجنگند. اینجا اکشن در خستگی عضلات، عرق پیشانی و اراده آهنین تجلی مییابد و شما را نه با انفجارهای بزرگ، که با سنگینی هر قدم و هر تصمیم غیرممکن، میخکوب میکند. «پیادهروی طولانی» اثری است که هم عضلات شما را منقبض میکند و هم ذهنتان را به چالش میکشد.
Sisu: Road to Vengeance
اگر به دنبال نابترین تجربه اکشن مردانه هستید، «سیسو: جاده انتقام» همان فیلمی است که باید ببینید. این فیلم با ترکیب اغراقآمیز و بیپروای عناصر اسطورهای ایندیانا جونز، خشونت سینماتیک جان ویک، و دیوانگی بصری مد مکس، یک کارناوال تمامعیار از خون، افتخار و انتقام خالص را روایت میکند. قهرمان آن، آتامی کورپی، یک نیروی طبیعت غیرقابل توقف است که مانند یک چرخ گوشت انسانی در برابر ارتش شروران میایستد. هر صحنه اکشن یک شاهکار خلاقانه از خشونت طنازانه و خندهدار است، که فیزیک را به مسخره میگیرد و شما را با انفجارهای پی در پی، تعقیب و گریزهای نفسگیر و لحظات کاریکاتوری بیپروایی که تنها در ذهن یک کارگردان جسور میگنجد، میخکوب میکند. این سینمای اکشنِ تمامعیار و بدون عذاب وجدان است: خام، احمقانه، و کاملاً مسحورکننده. برای کسانی که عقبنشینی نمیکنند و تنها به دنبال یک سرگرمی خالص و پر از تستسترون هستند، «سیسو ۲» یک ضیافت خونین و تماشایی است. تصور کنید کارتونهای ایندیانا جونز، مد مکس، رمبو، جان ویک، تارانتینو و رود رانر باهم ترکیب شود، همه اینها من را یاد سیسو ۲ میاندازد.
Frankenstein
اگر به دنبال تعریف متفاوت و باشکوهی از یک «اکشن مردانه» هوشمندانه و عمیقاً فلسفی هستید، «فرانکنشتاین» اثر گیرمو دل تورو، انتخابی بینظیر است. این فیلم، نبرد کلاسیک خالق و مخلوق را به یک حماسه بصری مسحورکننده تبدیل میکند که در آن، اکشن در قالب تنش شدید درونی، تقابل ایدهها و نبردی جسمانی و معنوی برای تعریف انسانیت نمود مییابد. صحنه خلق هیولا با آناتومی عضلانی پیچیده، نورپردازی دراماتیک و جزئیات گوتیک خود یک شاهکار اکشن بصری است که نفس را در سینه حبس میکند. قدرت فیزیکی هیولا، بازی خالص احساسات درد و خشم بر چهرهاش، و رویاروییهای نمادین آن با جهان بیرون، همگی لحظاتی از شدت و تعلیق خالص را خلق میکنند. اما اینجا، اکشن تنها مشت و خون نیست؛ بلکه نبردی است برای روح، برای پذیرفته شدن، و برای پاسخ به پرسشهای بنیادین وجود. این فیلم اثری است برای تماشاگرانی که به دنبال قدرت نماییِ توأم با عمق، زیباییشناسی خشن اما باشکوه، و هیجانی هستند که از دل تقابل انسان با عواقب جسورانهترین اعمالش زاده میشود.
Wake Up Dead Man: A Knives Out Mystery
اگر به دنبال اثری هوشمندانه و پر از تعلیق هستید که ذهنتان را به مبارزه بطلبد، «بیدار شو مرد مرده» انتخابی درخشان است. این فیلم با کارگردانی نابغهی ریان جانسون، شما را به قلب یک معمای پیچیده و مرموز پرتاب میکند، جایی که هر صحنه یک گام به سوی کشف حقیقتی تاریک و هر دیالوگ یک سرنخ است. در مرکز این طوفان فکری، بنوا بلانک (دنیل کریگ) با ظرافتی تحسینبرانگیز و ذکاوتی تیز قرار دارد که مثل یک شمشیرباز ذهن، پیچیدهترین رازها را میشکافد. اینجا اکشن در قالب تعقیب و گریزهای ذهنی، مواجهههای زیرکانه و لحظههای افشای شوکآور تجلی مییابد. فیلم با طنزی سیاه و شخصیتپردازی عمیق، نه تنها شما را تا آخرین لحظه میخکوب نگه میدارد، بلکه اثبات میکند که بزرگترین نبردها همیشه با مشت و شمشیر نیست، گاهی اوقات نبرد نهایی بر سر حل معمایی است که در سایهای از ایمان، خیانت و مرگ پیچیده شده است. برای کسانی که به اکشنِ «مغزی» و داستانهای پلیسی پر از پیچ و خم علاقه دارند، این فیلم یک ضیافت تمامعیار است.
Avatar: Fire and Ash
اگر به دنبال یک حماسه اکشن مردانه با جلوههای بصری خیرهکننده و نبردهایی در ابعاد سیارهای هستید، «آواتار: آتش و خاکستر» همان فیلمی است که باید روی یک پرده بزرگ ببینید. این فیلم با کارگردانی حماسی جیمز کامرون، شما را به قلب پاندورا میبرد، جایی که قبیله جدید «آتشین خاکستر» با خشم و آتش به میدان میآید و صحنههای نبرد نفسگیر، سوارکاری بر موجودات پرنده و درگیریهای تنبهتن با تکنولوژی پیشرفته را به تصویر میکشد. در مرکز این طوفان، مبارزهای سرنوشتساز برای بقا، دفاع از سرزمین و حفظ هویت قرار دارد که با اکشن پیوسته و خشن، بیننده را برای بیش از سه ساعت میخکوب میکند. شاید روایت چندان نوآورانه نباشد، اما هیجان انفجارها، طراحی موجودات و صحنههای رزمی گسترده، تجربهای سینمایی خالص و مردانه ارائه میدهد که طرفداران ژانر اکشن و دنیای آواتار را کاملاً راضی میکند.
جمعبندی
فیلمهای برتر مردانه سال ۲۰۲۵ با چاشنی اکشن، در مجموع، نقشهای از اضطرابها و آرزوهای زمانه ما را ترسیم میکنند. از خستگی قهرمانان کهنهکار («ماموریت غیرممکن») تا جستجوی هویت در میان بیگانگان («غارتگر»)، از تقبیح جامعه نمایشی («مرد فراری») تا اشتیاق برای ارتباط در انزوا («دره»). این فیلمها ثابت میکنند که ژانر اکشن مردانه میتواند ظرفیتی غنی برای کاوش مسائل پیچیده انسانی داشته باشد. دیگر خشونت صرفاً وسیلهای برای پیروزی نیست؛ زبانی است برای بیان تنهایی، ابزاری برای جبران، یا میراثی سنگین که باید حمل شود. قهرمانان جدید اغلب زخمخورده، ناقص و در جستجوی چیزی فراتر از نبرد هستند: صلح، خانواده، یا درک خود. این فیلمها، حتی در خشنترین لحظات خود، از ما دعوت میکنند تا با کسانی همدلی کنیم که مجبور به جنگیدن هستند برای بقا، برای عزیزان، یا برای تعریف دوباره خودشان. و در این همدلی، ما نه فقط سرگرم میشویم، بلکه کمی بیشتر درک میکنیم که انسان بودن، حتی در توفانبارترین شرایط، چه معنایی میتواند داشته باشد.
منبع | گیمفا




