انیمیشن

داستان انیمیشن «رودولف گربۀ سیاه» (Rudolf Black Cat)

داستان انیمیشن « رودولف گربۀ سیاه» رو تو این مطلب مشاهده می کنید.

اینتین– رودولف گربه‌ی خونگی دختری به اسم ری هست. یه روز ری میره بیرون و رودولف که دلش می‌خواسته باهاش بره ولی ری اجازه نمیده، از فرصت استفاده می‌کنه و یواشکی از خونه میزنه بیرون. چون هیچ آشنایی با شهر نداره، مدام براش مشکل پیش میاد. مثلاً چند بار نزدیک بود تصادف کنه و آخر سر هم میفته تو سبد یه ماهی‌فروش. ماهی‌فروش با جارو دنبالش می‌کنه و رودولف برای فرار، میپره پشت یه کامیون در حال حرکت و همونجا خوابش میبره.

صبح روز بعد، وقتی از خواب بیدار میشه و از کامیون میاد پایین، با یه گربه به اسم ببری آشنا میشه. ببری گربه‌ایه که بخاطر شباهتش به ببر، بهش میگن “ببری” و گربه‌های دیگه ازش می‌ترسن، ولی ببری اصلاً زورگو نیست. رودولف با ببری هم‌مسیر میشه و شب رو تو خونه‌اش میگذرونه.

روز بعد، وقتی رودولف و ببری برای پیدا کردن غذا میرن بیرون، میک (یکی از دوستای ببری) به رودولف نزدیک میشه و داستان زندگی ببری رو براش تعریف می‌کنه. ببری که می‌فهمه، از دست میک و رودولف ناراحت میشه. رودولف بعداً میفهمه که ببری خیلی باسواده و می‌تونه بخونه و بنویسه، پس ازش خواهش می‌کنه به اونم یاد بده. ببری، رودولف و میک میرن مدرسه‌ای که کتابخونه داره و ببری به رودولف سواد یاد میده.

یه روز وقتی رودولف و ببری تو یه فروشگاه بودن، تلویزیون رودولف رو نشون میده و اون می‌فهمه چطوری می‌تونه برگرده به شهر خودش. ببری و میک می‌خوان برای رودولف جشن بگیرن، رودولف میگه دلش گوشت می‌خواد، ولی ببری و میک گوشت نمی‌خورن. ببری بخاطر رودولف میره پیش یه گربه دیگه به اسم “پنجه‌آهنی” تا ازش گوشت بگیره، اما پنجه‌آهنی که از قبل با ببری مشکل داشته، بهش حمله می‌کنه. رودولف و میک، ببری رو پیش کسی میبرن تا درمانش کنه.

وقتی ببری به هوش میاد، می‌فهمه رودولف بخاطر اون به شهرش نرفته. در نهایت، رودولف به شهرش برمی‌گرده و میره خونه ری، ولی متوجه میشه ری یه گربه‌ی جدید آورده! رودولف ناراحت میشه و برمی‌گرده پیش ببری و تصمیم می‌گیره با اون زندگی کنه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا