فیلم و سریال

رتبه‌بندی همه ماگل‌های هری پاتر | از کم‌اثرترین تا مهم‌ترین شخصیت‌ها

ماگل‌هایی که مسیر هری پاتر را ساختند؛ ۹ شخصیت غیرجادویی که بیشترین تأثیر را در داستان داشتند.

اینتین – در دنیایی که پر از جادوگران، وردها و موجودات شگفت‌انگیز است، شاید عجیب باشد که برخی از مهم‌ترین چرخش‌های داستانی هری پاتر را افرادی رقم زده‌اند که حتی یک جادو هم بلد نبودند. اما واقعیت این است که ماگل‌ها با همه‌ی عادی‌بودن‌شان در بخش‌های حساس این قصهٔ بزرگ نقش‌هایی ایفا می‌کنند که نمی‌توان نادیده گرفت.

از سال‌های تلخ هری در پریویت درایو تا گذشتهٔ تلخ ولدمورت، هر یک از این ماگل‌ها جریان‌هایی را شکل داده‌اند که در نهایت سرنوشت دنیای جادو را تغییر داده است.

در این مطلب، ۹ ماگلی را از کم‌اثرترین تا تأثیرگذارترین بررسی می‌کنیم؛ شخصیت‌هایی که هرکدام به شکلی ویژه، مستقیم یا غیرمستقیم، در مسیر زندگی هری نقش داشته‌اند.

۹. پیرس پولکیس

پیرس، دوست بدقیافه و حقه‌باز دادلی، یکی از اولین ماگل‌هایی است که داستان به ما معرفی می‌کند. او در «سنگ جادو» ظاهر می‌شود تا بار دیگر تأکید کند زندگی هری پیش از هاگوارتز بیشتر شبیه یک بقا در محیط خصمانه بود. اگر دادلی مشت آهنین این اکوسیستم بود، پیرس همان سایه‌ی موذی و همراه همیشگی‌اش بود.

لحظهٔ به‌یادماندنی او در باغ‌وحش است؛ جایی که هری «تصادفاً» مار را آزاد می‌کند و پیرس بعدها خبرچینی می‌کند که مار «به هری چشمک زده»—که خب احتمالاً زده بود.

با وجود این، نقش او در داستان به همان سال اول محدود می‌شود و تأثیر عمده‌ای روی خط داستانی ندارد.

۸. خاله مارژ

خاله مارژ فقط در «زندانی آزکابان» حضور دارد، اما ردّش بلند و آشوب‌گرانه است. عاشق بولداگ‌ها و همیشه آماده برای تحقیر هری، او تقریباً تمام سفرش را به توهین گذرانده و حتی والدین هری را مقصر «خون بد» او می‌داند.

اما نقش او با بادکردن اتفاقی—یا احساسی—اش توسط هری به اوج می‌رسد و همین حادثه باعث فرار هری از پریویت درایو می‌شود؛ آغازگر تمام وقایع مهم کتاب سوم.

۷. والدین هرماینی

هرچند حضور کوتاهی دارند، اما نمادی قوی از ریشه‌های ماگلی هرماینی هستند. دو دندان‌پزشک پرتلاش که از دنیای جادو چیزی نمی‌فهمند، اما از دخترشان بی‌قید و شرط حمایت می‌کنند.

قلب‌سوزترین اثر آنها زمانی است که هرماینی برای محافظت از آنها در «یادگاران مرگ»، خاطرات‌شان را پاک می‌کند. تصمیمی از جنس فداکاری که درک ما از خطرات جنگ جادویی را عمیق‌تر می‌کند.

۶. نخست‌وزیر ماگل

او در «شاهزاده دورگه» ظاهر می‌شود و نگاهی نادر به تعامل دولت ماگلی و وزارت سحر و جادو می‌دهد. هر نخست‌وزیر در لحظهٔ ورود به دفتر خود از وجود دنیای جادو مطلع می‌شود—نکته‌ای که جهان‌سازی را گسترش می‌دهد.

ترس و شوک او در برابر خبرهای فاجعه‌بار از دنیای جادو، بازتاب‌دهنده‌ی جنس آشوبی است که بازگشت ولدمورت در دنیای ماگل ایجاد می‌کند.

۵. خانم کول

سرپرست یتیم‌خانهٔ وول، نخستین شاهد واقعی تاریکی در وجود تام ریدل کوچک است. او در حافظه‌های پنسیو، رفتارهای تکان‌دهندهٔ تام را توصیف می‌کند: جذابیت عجیب، خشونت، کنترل‌گری.

این ماگل بی‌جادوست که یکی از کلیدی‌ترین قطعات پازل گذشتهٔ ولدمورت را به دامبلدور می‌دهد.

۴. فرانک برایس

کتاب چهارم با او افتتاح می‌شود؛ نگهبانی تنها که سال‌ها به ناحق متهم به قتل خانواده ریدل بوده. او اولین قربانی واقعی ولدمورت پس از بازگشت تدریجی‌اش است.

مرگ او فضای کل مجموعه را تاریک‌تر می‌کند و نشان می‌دهد دوران بازی تمام شده است.

۳. تام ریدل پدر

نه در زمان حال حضور دارد و نه گفت‌وگو، اما تأثیرش غول‌آساست. رد او در گذشتهٔ ولدمورت—از عشق‌مصنوعی تا قتل—شکل‌دهندهٔ جهان‌بینی و نفرت ولدمورت نسبت به ماگل‌هاست.

۲. ورنون درسلی

مظهر تمام چیزهایی که ضدجادویی‌اند؛ سفت، لجوج، تنگ‌نظر. رفتار او ستون اصلی کودکی سخت هری است و جهان‌بینی اولیه هری را در عمیق‌ترین سطح شکل می‌دهد.

۱. دادلی درسلی

اما رتبهٔ اول به دادلی می‌رسد؛ تنها ماگلی که در طول سریال واقعاً رشد می‌کند. از قلدر تمام‌عیار تا جوانی که می‌تواند از هری بابت همه‌چیز قدردانی کند، تحول او یکی از زیباترین خطوط آرام و کم‌صدا در این مجموعه است.

منبع | fandomwire

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا