آموزشی

غزل شماره ۶۴ از غزلیات حافظ + معنی و تفسیر شعر اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست …

با غزل شماره ۶۴ از غزلیات حافظ + معنی و تفسیر شعر اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست … تو این مطلب همراهمون باشید.

اینتین – غزل شماره ۶۴ از غزلیات حافظ را در روزانه بخوانید. غزلیات حافظ نه تنها از نظر ادبی و هنری دارای اهمیت هستند، بلکه به عنوان نماینده‌ای از فرهنگ، تاریخ و فلسفه ایرانی نیز شناخته می‌شوند.

غزل شماره ۶۴

اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست

زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست

پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن

بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری

چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبیست

سبب مپرس که چرخ از چه سِفله‌پرور شد

که کام‌بخشی او را بهانه بی‌سببیست

به نیم جو نخرم طاقِ خانقاه و رِباط

مرا که مَصطَبه ایوان و پای خُم طَنَبیست

جمالِ دختر رَز نورِ چشمِ ماست مگر

که در نقابِ زُجاجی و پردهٔ عِنَبیست

هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

کنون که مستِ خرابم، صلاح بی‌ادبیست

بیار می که چو حافظ هزارم استظهار

به گریهٔ سحری و نیازِ نیم شبیست

تفسیر این شعر

این شعر از شاعر بزرگ ایرانی، حافظ شیرازی، به توصیف عشق، زیبایی و حالاتی از مستی و بی‌ادبی در عشق می‌پردازد. در زیر هر بیت را به زبان ساده توضیح می‌دهم:

۱. اگر چه عرض هنر پیشِ یار بی‌ادبیست

اگرچه نشان دادن هنر و استعداد خود در برابر معشوق بی‌ادبی است،

زبان خموش، ولیکن دهان پُر از عربیست

اما من ساکت هستم، در حالی که ذهنم پر از کلمات زیبا و ادبیات است.

• شاعر بیان می‌کند که در حضور معشوقش، نشان دادن هنر ممکن است بی‌ادبانه باشد، اما او در دلش افکار و احساسات عمیق دارد.

۲. پری نهفته رخ و دیو در کرشمهٔ حُسن

چهره‌ی زیبا مانند پری است و در عین حال، جذابیت او مثل دیو است،

بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

چشمانم از حیرت سوختند که این چه شگفتی‌ای است.

• شاعر به زیبایی معشوق اشاره می‌کند و می‌گوید که این زیبایی چقدر شگفت‌انگیز و حیرت‌آور است.

۳. در این چمن گلِ بی خار کس نچید آری

در این باغ، هیچ‌کس گلی بدون خار نچیده است،

چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبیست

نور چراغ پیامبر (مصطفی) با آتش (شرار) بدی (ابله‌ها) همراه است.

• شاعر به این نکته اشاره می‌کند که در زندگی، زیبایی‌ها معمولاً با درد و رنج همراه هستند.

۴. سبب مپرس که چرخ از چه سِفله‌پرور شد

از من نپرس چرا دنیا (چرخ) به افراد پست و بی‌ارزش می‌رسد،

که کام‌بخشی او را بهانه بی‌سببیست

زیرا بخشش و نعمت‌های دنیا بی‌دلیل و بدون علت هستند.

• شاعر به بی‌عدالتی‌های دنیا اشاره می‌کند و می‌گوید که گاهی اوقات چیزهایی که به ما می‌رسد، دلیل خاصی ندارد.

۵. به نیم جو نخرم طاقِ خانقاه و رِباط

من برای یک نیم جو (پول کم) طاق خانقاه (مکان عبادت) و ربط (محل تجمع) نمی‌خرم،

مرا که مَصطَبه ایوان و پای خُم طَنَبیست

زیرا من به ایوان (نیمکت) و پای خُم شراب اهمیت می‌دهم.

• شاعر به ترجیحات خود اشاره می‌کند و می‌گوید که او به جای مکان‌های مذهبی، به لذت‌های دنیوی علاقه دارد.

۶. جمالِ دختر رَز نورِ چشمِ ماست مگر

آیا زیبایی دختر رز (گلی زیبا) نور چشم ما نیست؟

که در نقابِ زُجاجی و پردهٔ عِنَبیست

او در پوشش شیشه‌ای و پرده‌ای از انار (عینک) قرار دارد.

• شاعر به زیبایی معشوق اشاره می‌کند و می‌گوید که این زیبایی چقدر برای او ارزشمند است.

۷. هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه

من هزار عقل و ادب داشتم ای آقا،

کنون که مستِ خرابم، صلاح بی‌ادبیست

اما اکنون که مست هستم، بهتر است بی‌ادب باشم.

• شاعر بیان می‌کند که در حال مستی، دیگر نمی‌تواند به آداب و اصول توجه کند و بهتر است آزاد باشد.

۸. بیار می که چو حافظ هزارم استظهار

بیا شراب بیاور زیرا من مانند حافظ هزار بار نیاز دارم،

به گریهٔ سحری و نیازِ نیم شبیست

برای گریه در سحرگاه و نیاز به دعا در نیمه شب.

• شاعر از معشوقش می‌خواهد که شراب بیاورد تا بتواند با دل شکستگی‌هایش کنار بیاید و نیازهای روحی خود را برآورده کند.

به طور کلی، این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه، زیبایی معشوق، درد ناشی از عشق و تمایل به لذت‌های دنیوی است. حافظ با استفاده از زبان زیبا و استعاره‌های غنی، وضعیت عاشقان را به تصویر کشیده و نشان می‌دهد که عشق چه تأثیری بر زندگی انسان‌ها دارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا