با معرفی و خلاصه کتاب «تبهکار افسانهای» تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – کتاب تبهکار افسانهای، جلد اول رمانی معمایی و تخیلی به قلم هان یئول است که به داستان هیوک میپردازد. شخصیت اول رمان یک روز صبح با کابوسی عجیبوغریب از خواب بیدار میشود. کابوسی که به او نشان میدهد به طرز ناعادلانهای زندانی خواهد شد و بدون این که بتواند بیگناهی خود را اثبات کند، به اعدام محکوم میشود. اما ماجرا به اینجا ختم نمیشود و بهنظر میرسد هیوک بعد از بیداری تواناییهایی غیرقانونی پیدا کرده است. این داستان جذاب جوانان را تا پایان مجذوب خود خواهد کرد.
درباره کتاب تبهکار افسانهای – جلد اول:
رمانی که اکنون مشغول مطالعهی معرفی آن هستید، کتابی محبوب است که ژانرهای اکشن، کمدی و درام را در بر میگیرد. هان یئول (Han Yeoul) در کتاب تبهکار افسانهای (God of Crime) که اثری دنبالهدار است، به داستان تائه هیوک میپردازد. جوانِ رمان ما یک شب با فریاد از خواب بیدار شد. یک خواب بد دیده بود. خب آنقدرها هم غیرطبیعی نبود؛ گاهی وقتها اینطور میشد. خوابهایش به قدری واقعی بهنظر میرسید که تا مدتها بعد از بیدار شدن نمیتوانست خواب را از واقعیت تشخیص دهد. این بار هم همین شد. یک خواب مزخرف دیگر…
تائه هیوک در خوابش شخصی بود که بهاشتباه محکوم به اعدام شده بود. اما ماجرا به همینجا ختم نشد! او بعد از بیداری آیینهایی را پیدا کرده بود که به او آموزش خلافکاری میداد. بهشیوهای که امتیاز او را بالا میبرد و باعث میشد مهارتهایی غیرقانونی کسب کند. طولی نکشید که او به ماهرترین خلافکار کشورش تبدیل شد. البته از نوع خاص! خلافکاری که دیگر خلافکاران را به دام انداخته و به دست قانون میداد. البته با دریافت دستمزد از دولت…
این رمان جذاب شما را تا جلد آخر مجذوب خود خواهد کرد. به شیوهای که نمیتوانید برای مطالعهی مجلدهای دیگر آن صبر کنید…
کتاب تبهکار افسانهای – جلد اول مناسب چه کسانی است؟
اگر به داستانهای معمایی، اکشن و البته درام علاقهمند هستید، این رمان به شما پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب تبهکار افسانهای – جلد اول میخوانیم:
تائه هیوک پس از گذراندن یک شب کامل به بررسی آیینه، بالاخره توانست کاربرد آیینه را تا حدودی بفهمد. اصول کار آیینه مثل یک گوشی هوشمند با صفحه لمسی بود. او میتوانست با لمس صفحه هر اطلاعاتی را که مورد نظرش بود، به دست بیاورد و حتی تنظیماتش را تغییر بدهد. تائه هیوک میتوانست با کلیک روی کلید (مهارت مجرمانه) فهرستی از مهارتهای در دسترس را بالا بیاورد. سرقت در حال حاضر تنها مهارت در دسترس بود. بهعلاوه! تائه هیوک حالا سه امتیاز هدیه هم داشت که احساس میکرد قبلاً در یک بازی دیده بود.
امتیازات کسب شده میتوانستند برای تقویت مهارتها بکار گرفته بشوند. بهمحض کلیک روی یک برنامک، چندین فهرست بالا میآمد. او میتوانست حتی بدون برخورد با یک شخص، چیزهایی را از آن سرقت کند و چیزهایی را که میخواست بردارد و… همه این ارتقای مهارتها کاربردی به نظر میرسیدند. اما تعداد امتیازات هدیه موردنیاز برای هر ارتقا متفاوت بود. اینکه از همه گرانتر بود، با مجموع ۱۰ امتیاز، سرقت چندین چیز بهصورت همزمان بود. سایر موارد بین یک تا پنج امتیاز متفاوت بودند. تائه هیوک تصمیم گرفت امتیازات هدیه را امتحان کند. اولازهمه باید این را افزایش بدهم. سرقت مهارتی بود که شیء را از شخصی که به او برخورد میکرد، میدزدید. کوچکترین اشتباهی موجب میشد او بهعنوان یک جیببر شناسایی شود. خوشبختانه یک قابلیت برای اجتناب از این مسئله وجود داشت. فعالسازی قابلیت زمانبندی! پس از انتخاب قابلیت موردنظر، او دکمه (ارتقا) را فشار داد و یک پیغام روی صفحه ظاهر شد. انگار که دارم یک بازی رایانهی رده بی را تماشا میکنم. مطمئناً بازنده نمیشویم.
«آخ! چی؟ برای فعالسازی قابلیت زمانبندی به پنج امتیاز نیاز دارد؟!» او دو امتیاز دیگر برای جلوگیری از فعالشدن مهارت مجرمانه در یکزمان نامناسب در آینده، نیاز داشت. مشکل این بود که او نمیدانست چطور امتیازات اضافی را کسب کند. تائه هیوک سرش را با پریشانی در دستهایش گرفت، ناگهان یک نفر با او صحبت کرد.
منبع | کتابراه





