با معرفی و خلاصه کتاب جنگ چکاوک ها تو این مطلب همراهمون باشین.
اینتین – یه داستان خفن و احساسی از زمانهای دور، اون موقعی که هنوز خبری از هواپیما و آنتیبیوتیک و پلاستیک نبود، و دنیا تازه داشت کمکم تغییر میکرد. ماجرا توی سالای اول قرن بیستم میگذره، یه کم قبل و یه کم بعد از شروع جنگ جهانی اول.
تو دل این دنیای پر از تغییر و جنگ، یه دختر به اسم کلاریسا هست که با برادرش پیتر قراره تابستون رو با پسرعموی بامزهشون، روپرت، توی روستای کورنوال بگذرونن. همهچیز خیلی قشنگ شروع میشه، با کلی حس خوب و آواز چکاوکها، اما کمکم جنگ از راه میرسه و همون حس خوب تابستونی رو با خودش میبره…
چی میشه تو داستان؟
وقتی جنگ شروع میشه، روپرت باید بره جبهه. همهچیز بههم میریزه. بچهها که اولش دنبال خوشگذرونی بودن، حالا با واقعیت تلخ جنگ روبهرو میشن. ترس، دلتنگی، نبودن عزیزان و کلی احساس قاطیپاتی که دل آدمو میلرزونه…
یهجورایی داستان دربارهی بزرگ شدن تو دل سختیهاست. دربارهی اینکه چطور جنگ میتونه همهچیز رو از آدم بگیره، حتی صداهای قشنگ پرندهها…
شخصیتها چیجورین؟
شخصیتهاش خیلی طبیعیان. احساساتشون واقعیه، اشتباه میکنن، ناراحت میشن، دلتنگ میشن، اما در عین حال سعی میکنن کنار هم باشن. مخصوصاً کلاری، که تو دل همهی این سختیا یه جور امید و مهربونی داره.
این کتاب به درد کیا میخوره؟
اگه بالای ۱۶ سالته و دلت میخواد یه داستان بخونی که هم قشنگ باشه، هم تلخ، هم پر از احساس، جنگ چکاوکها کاملاً به دردت میخوره. مخصوصاً اگه به فضاهای تاریخی، جنگ جهانی، و داستانهایی دربارهی خانواده علاقه داری.
نویسندهش کیه؟
نویسندهش هیلاری مککیه، کسی که کلی کتاب خوب دیگه هم نوشته و حسابی تو نوشتن داستانهای خانوادگی و احساسی خبرهست. سبک نوشتنش گرم و دلنشینه، طوری که انگار داری قصه رو از زبون یه دوست قدیمی میشنوی.
در کل؟
اگه دنبال یه داستانی هستی که هم حالوهوای تاریخی داشته باشه، هم دل رو بلرزونه، هم واقعی باشه و هم قشنگ، جنگ چکاوکها یکی از اون کتابهاییه که نباید از دست بدی.
یه کتاب که نشون میده وسط بدترین روزهای دنیا، هنوزم میشه با یه کاسه سوپ، یه دوست خوب و یه کم مهربونی، یه گوشهی کوچیک امن ساخت…