با معرفی و خلاصه کتاب «ضرب المثلهای فارسی – جلد اول» تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – با معرفی کتاب « ضرب المثلهای فارسی – جلد اول » در اد امه با ما همراه باشید.
کتاب ضرب المثلهای فارسی – جلد اول اثری خواندنی برای آشنایی با ضرب المثلهای رایج و ریشهی آنهاست. فائزه جعفری، نویسندهی کتاب، ماجرای شکلگیری ضرب المثلهای پرکاربرد در زبان فارسی را در این اثر بیان کرده است. خواننده، پس از مطالعهی کتاب حاضر، متوجه میشود که هر ضرب المثل، یک اصطلاح ساده نیست و داستانی شیرینی و آموزنده در دل نهان دارد.
دربارهی کتاب ضرب المثلهای فارسی – جلد اول
کتاب ضرب المثلهای فارسی – جلد اول، منبعی کامل برای آشنایی با معنی ضرب المثلهای فارسی و ریشهی آنهاست. فائزه جعفری با زبانی ساده و روان، قصههای پشت ضربالمثلها را بازگو کرده است؛ قصههایی که از دل زندگی مردم روزگاران قدیم بیرون آمده و حالا به شکل جذاب و خواندنی بازنویسی شدهاند تا پلی باشند میان گذشته و حال و میراث فرهنگی ما را برای نسل آینده حفظ کنند. این رویکرد، خواننده را با این واقعیت آشنا میکند که ضربالمثلها، فقط یک جملهی کوتاه نیستند، بلکه حاصل یک ماجرای پرفراز و نشیب هستند و درس ارزشمندی در خود دارند.
ضربالمثلها در هر فرهنگی، چکیدهای از تجربیات، حکمتها و نگاه مردم به زندگی هستند. آنها جملاتی کوتاه و پرمعنایند که در طول قرنها، سینه به سینه نقل شده و به ابزاری قدرتمند برای بیان احساسات و انتقال مفاهیم تبدیل شدهاند. با این حال، بسیاری از ما از ضربالمثلها استفاده میکنیم، بدون اینکه بدانیم ریشهی تاریخی یا داستانی آنها چیست. کتاب ضربالمثلهای فارسی، دقیقاً همین خلأ را پر میکند. فائزه جعفری، به سراغ این جملات آشنا رفته و داستانهای پشت آنها را، از دل تاریخ و فرهنگ عامه، بیرون کشیده است. برای مثال، آیا تا به حال فکر کردهاید ضرب المثل هرگز نخورد آب زمینی که بلند است، از کجا آمده و چه ماجرایی پشت آن نهفته است؟ یا رطب خورده منع رطب چون کند، چطور به ضربالمثل تبدیل شده است؟
فائزه جعفری در کتاب ضرب المثلهای فارسی – جلد اول، به این سؤالات ساده اما مهمی که در ذهن هر خوانندهای وجود دارد، پاسخی جذاب داده است. هر داستان، مقدمهای برای آشنایی با یک ضربالمثل است و به کودکان و نوجوانان کمک میکند تا این جملات را نه فقط به خاطر بسپارند، بلکه معنای عمیق آنها را با تمام وجود درک کنند.
توضیح ضرب المثلها با زبانی ساده و مناسب نوجوانهای امروزی
یکی از بزرگترین ویژگیهای این کتاب، زبان ساده و روان آن است. فائزه جعفری از بهکار بردن کلمات سخت و جملات پیچیدهی ادبی پرهیز کرده و به شکلی ساده داستانها را روایت میکند. این رویکرد هوشمندانه، باعث میشود که کودکان و نوجوانان، حتی با سواد خواندن و نوشتن محدود، بهراحتی بتوانند با کتاب ارتباط برقرار کنند و از آن لذت ببرند. داستانهای سرگرمکننده و آموزندهی این کتاب، فرآیند یادگیری را به یک بازی جذاب تبدیل میکنند. خواننده در حین دنبال کردن ماجرای شخصیتهای داستان، ناخودآگاه با معنای ضربالمثلها نیز آشنا میشود.
فائزه جعفری در کتاب ضرب المثلهای فارسی – جلد اول، با شکستن دیوار میان زبان کهن و زبان امروز، ضربالمثلها را از یک گنجینهی غیرقابلدسترس به ابزاری کاربردی در زندگی روزمره تبدیل کرده است.
کتاب ضرب المثلهای فارسی – جلد اول را انتشارات نارنگی چاپ و روانهی بازار کرده است.
کتاب ضرب المثلهای فارسی – جلد اول برای شما مناسب است اگر
به دنبال کتابی آموزشی و در عین حال جذاب و سرگرمکننده برای کودکان و نوجوانان هستید.
میخواهید به فرزندان خود کمک کنید تا با فرهنگ و زبان غنی فارسی آشنا شوند.
علاقهمندید بدانید که ضربالمثلهای رایج از کجا آمدهاند و چه داستانهایی پشت آنها پنهان شده است.
در بخشی از کتاب ضرب المثلهای فارسی – جلد اول میخوانیم
بین همهی پیغمبران، جرجیس را پیدا کرد
روزی روباه خروسی را گرفت و به جایی امن رفت تا او را بخورد. خروس که دید جانش در خطر است، تلاش کرد که روباه را فریب دهد تا او دهانش را باز کند و خودش فرار کند. پس به او گفت: اگر من را رها کنی، برایت دعای خیر میکنم.
ولی روباه زیرک پاسخ نداد و در دلش گفت: اگر دعایت مستجاب میشود، برای خودت دعا کن.
خروس دوباره گفت: اگر من را آزاد کنی، هر شب یک مرغ چاق و بزرگ برایت میآورم.
روباه باز هم پاسخ نداد و در دلش گفت: هرکه گرفتار میشود، همین را میگوید.
خروس هرچه تلاش کرد که روباه به او پاسخ بدهد، موفق نشد. آنها به خرابهای رفتند. خروس که فهمید دیگر فرصتی ندارد، به روباه گفت: حال که میخواهی من را بخوری، در این لحظهی آخر از تو خواهشی دارم. من خروس با ایمانی هستم. از تو میخواهم پیش از آنکه من را بخوری، نام یکی از پیغمبرها را ببری تا آسان بمیرم. و او را به خدا قسم داد که نام یکی از پیغمبران را بگوید.
خروس میخواست هنگامی که روباه دهانش را باز میکرد تا نام یک پیغمبر را بگوید، از فرصت استفاده و فرار کند؛ اما روباه که باهوشتر از او بود، هدف خروس را فهمید؛ اما دلش برای خروس بیچاره سوخت و خواست آرزوی او را برآورده کند. پس همان طور که گردن او را با دندانش گرفته بود، گفت: جرجیس و با این حیله، هم خواهش خروس را برآورده کرد و هم دهانش را باز نکرد.
منبع | کتابراه