با معرفی و خلاصه کتاب «کتاب بیباک: کتاب سوم مجموعه ناتوان» تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – پایان هر مجموعهای که دوستش داشتهایم، طعمی تلخ و همزمان شیرین دارد. کتاب بیباک دقیقاً یکی از همان پایانهاست که این حس را عمیقتر از همیشه در وجود خواننده مینشاند. لورن رابرتس در آخرین جلد سهگانهی ناتوان، داستانی را به سرانجام میرساند که از همان آغاز با احساسات مخاطب بازی میکرد؛ روایتی سرشار از دلتنگی، انتظار، عشقهای ناگفته و تصمیمهایی که هیچکدام آسان نیستند.
دربارهی کتاب بیباک
مجموعهی ناتوان داستان سرزمینی است که در آن جادو، قدرت و برتری اجتماعی در هم تنیدهاند. در ایلیا، نخبگان با تواناییهای ماورایی حکومت میکنند و انسانهای عادی که از قدرتهای ماورایی بیبهره ماندهاند، تهدیدی بالقوه برای نظم موجود بهشمار میروند. در مرکز این جهان، دختری بیقدرت به نام پِیدین گری ایستاده است؛ کسی که تنها با هوش، جسارت و تلاشهایی که برای جان سالم به در بردن از خود نشان داده، قواعد یک پادشاهی را به لرزه درآورده است. جلد سوم مجموعه، کتاب بیباک (Fearless) از لورن رابرتس (Lauren Roberts) درست از جایی آغاز میشود که پیامدهای شورش، قتل پادشاه و فروپاشی نظم قدیمی، به شکلی جدیتر از همیشه خود را نشان میدهند.
پس از وقایع پرتنش کتاب بیپروا، پیدین به ایلیا بازگردانده میشود، اما نه بهعنوان یک قهرمان؛ او اینبار در جمع درباریان به ابزاری سیاسی در مسیر رسیدن به قدرت بدل میشود. پادشاه جدید، کیت، تصمیم میگیرد با او ازدواج کند؛ تصمیمی که به ظاهر برای ایجاد صلح میان نخبگان و افراد عادی گرفته شده، اما در باطن، باری سنگین از کنترل، نمایش قدرت و مشروعیتسازی را بر دوش پیدین میگذارد. دربار که هنوز قتل پادشاه پیشین و دستان به خون آلودهی پیدین را فراموش نکرده، این اتحاد را بهآسانی نمیپذیرد و آزمونهای جانفرسای تازهای را برای اثبات شایستگی پیش روی پیدین مینهد.
آزمونهای سرنوشتساز و بازی قدرت
در کتاب بیباک، تنشهای احساسی به اوج خود میرسند. رابطهی پیدین و کای وارد مرحلهای میشود که هر نگاه، هر جمله و هر سکوت، باری سنگینتر از قبل با خود به همراه دارد. انتظار، حسرت و عشقی که اجازهی بروز ندارد، فضای داستان را لبریز از اندوهی آرام اما فرساینده میکند. لورن رابرتس با مهارتی مثالزدنی، خواننده را میان صحنههای پرهیجان و لحظات آرام و نفسگیر جابهجا میکند؛ جوری که حتی در لحظاتی که میتوان برای چند لحظهای نفس کشید هم فضای داستان از بار احساسات رها نمیشود.
این جلد نهایی، از نظر ریتم و روایت، تعادلی کمنظیر دارد. داستان نه کشدار میشود و نه شتابزده؛ هر پیچش داستانی، هر خطر و هر افشاگری، بهجا و تأثیرگذار است. در کنار این، جهان ایلیا گستردهتر میشود و خواننده فرصت پیدا میکند گوشههای تازهای از این دنیای جادویی و پرتنش را نیز کشف کند. بیباک ثابت میکند که هنوز چیزهایی برای شگفتزده کردن مخاطب در آستین دارد.
کای در این کتاب، چهرهای عمیقتر و دردناکتر از همیشه پیدا میکند. دیالوگهای او همزمان عاشقانه و دلشکستنی هستند و هر بار حضورش در کنار پیدین، زخمی تازه بر دل خواننده مینشاند. حتی اگر طرفدار شخصیتهای غرق در انتظار و اندوه نباشید، بعید است بتوانید نسبت به رنج او بیتفاوت بمانید. این کتاب، خواننده را وادار میکند همراه شخصیتها رنج بکشد، امیدوار شود و دوباره بشکند.
بیباک پایانی است شایستهی مجموعهای که از ابتدا دربارهی قدرت، ناتوانی، عشق، نفرت و انتخاب بود. پایانی که هم احساسی است، هم تأثیرگذار، و هم تا مدتها بعد از بستن کتاب در ذهن و دل خواننده باقی میماند. اگر با پیدین و کای همراه شدهاید، این آخرین سفر، سفری است که هرگز فراموشش نخواهید کرد. کتاب بیباک با ترجمهی پگاه فرهنگ مهر از نشر داهی به انتشار رسیده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
جوایز و افتخارات کتاب بیباک
در لیست پرفروشترین رمانهای عاشقانه با بیش از یک میلیون نسخه فروش
منتخب ویراستاران در سایت آمازون
از پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز
نکوداشتهای کتاب بیباک
چیزی کمتر از یک حماسهی تمامعیار نیست. (رزی تالبوت، نویسنده پرفروش)
یک فانتزی هیجانانگیز با دلنشینترین عاشقانههای آرام. (ام. ای. کوزنیار، نویسنده پرفروش)
یک اثر مهیج و به یادماندنی. (پابلیشرز ویکلی)
یک شاهکار فراموشنشدنی. (نقد خوانندگان گودریدز)
همهی فانتزیخوانها باید این کتاب را بخوانند. (نقد تیکتاک)
بهترین کتابی که تا به حال خواندهام. (نقد خوانندگان نتگالی)
یک تکه داغ و دلچسب از یک عاشقانهی فانتزی. (نقد کتابفروشان)
کتاب بیباک برای شما مناسب است اگر
به رمانهای فانتزی نوجوان و بزرگسال با جهانسازی متفاوت و چالشبرانگیز علاقهمندید.
از طرفداران ژانر فانتزی حماسی و عاشقانه هستید.
خواندن داستانهایی با کشمکش میان عشق، وظیفه و وفاداری برایتان جذاب است.
به رمانهایی علاقه دارید که روابط احساسی پیچیده را در دل فضای سیاسی و پرتنش روایت میکنند.
طرفدار مجموعههای پرفروش و پرطرفدار جهانی در ژانر فانتزی عاشقانه هستید.
از روایتهایی لذت میبرید که تعلیق، خطر و تنش احساسی را همزمان پیش میبرند.
دو جلد اول مجموعهی ناتوان را خواندهاید و میخواهید سرانجام نهایی جهان ایلیا را بدانید.
در بخشی از کتاب بیباک: کتاب سوم مجموعه ناتوان میخوانیم
هماهنگ با ضربان منظم قلبم قدم برمیدارم.
نور خورشید از میان ساختمانهای فرسوده میتابد و همچون نورافکنی من را در خیابان شلوغ دنبال میکند. خنجر آشنایی که به ران پایم بستهام مایۀ آرامشم است، همراه خاطرۀ دستان او که آن را برایم بست.
مقابل پایم زانو زد و زمزمه کرد: «امروز من رو تحت تأثیر قرار بده، عزیزم.» کلماتش بسیار شبیه به کلماتی بودند که من بعد از اولین مبارزهمان به زبان آوردم، و همانطور که دستانش خنجر را در خود گرفته بودند و چشمان خاکستریاش از میان مژههای تیره به من مینگریستند، از اعماق وجود متوجه شدم حاضرم هر کاری بکنم تا تحسین و ستایش او را به دست بیاورم؛ کمترینش اینکه از این آزمونها زنده بیرون بیایم.
بنابراین سرم را بالا میگیرم، حتی اگر صدها چشم تمام وجودم را با دقت زیرنظر بگیرند. مأموران سلطنتی که من را از شهر عبور میدهند هیچ تلاشی نمیکنند که فریادهای گاهگاه مردم را ساکت کنند، و اگر پادشاه کنارم قدم برنمیداشت مطمئنم چیزی جز دشنام از دهان آدمهای دوروبرم خارج نمیشد.
بهسمت کیت مایل میشوم، گرچه نگاه خیرهام هرگز شانههای پهن مجری قانون را که چند قدم جلوتر از من است، ترک نمیکند. با لحن بیاعتنایی میگویم: «اینطور که معلومه قراره در دشتهای سوزان باشم.» ازآنجاییکه میبینم داریم بهسمت شرقی شهر میرویم این حرف را میزنم.
شانهای که بالا میاندازد به شانهام کشیده میشود. «تقریباً.»
منبع | کتابراه





