با معرفی و خلاصه کتاب «گلدن گیت: کتاب دوم مجموعه شبکهی جهانی جاسوسان» تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – کتاب عملیات گلدن گیت نوشتهی جیمز پونتی، دومین جلد از مجموعه پرفروش نیویورک تایمز، شما را مستقیم به قلب یک ماجراجویی نفسگیر میبرد. در سانفرانسیسکو، شهری پر از پلهای مهآلود و خیابانهای پیچدرپیچ، گروهی از نوجوانان نخبه برای مأموریتی حیاتی آماده میشوند؛ مأموریتی که سرنوشت بسیاری را تهدید میکند. آیا این تیم بیباک میتواند اسرار را پیش از آنکه دیر شود کشف کند؟ هیجان، التهاب و حوادث مرموز بیشماری انتظارتان را میکشند.
دربارهی کتاب عملیات گلدن گیت
در کتاب عملیات گلدن گیت (Golden Gate) نوشتهی جیمز پونتی (James Ponti)، اعضای تیم جوان جاسوسان، گروهی از نوجوانان ۱۲ ساله با مهارتهای ویژه از نقاط مختلف جهان، مأموریتی حساس و پرخطر دریافت میکنند. آنها برای سازمان اطلاعات مخفی بریتانیا (MI6) کار میکنند و مأموریت دارند از فرزند یکی از دانشمندان برجسته که هدف تهدیدی مرموز قرار گرفته است محافظت کنند. این مأموریت اعضای تیم را به قلب سانفرانسیسکو میبرد؛ شهری با خیابانهای مهآلود، پلهای مشهور و اسرار پنهان در هر گوشه. نوجوانان باید با نهایت دقت، زیرکی و همکاری، با تهدیدهای غیرمنتظره و نقشههای پیچیده دشمنان مقابله کنند. اما هیچ چیزی آنطور که به نظر میرسید پیش نمیرود؛ هر سرنخ تازهای که پیدا میکنند، درهای جدیدی از رازها و تهدیدهای پنهان را پیش رویشان میگشاید و آنها را به دنیایی پیچیدهتر و خطرناکتر از چیزی که تصور میکردند، میکشاند…
هر یک از نوجوانان با مهارتهای منحصر به فرد خود وارد عمل میشوند؛ هک، رمزگشایی، تعقیبوگریز و عملیات مخفیانه و جاسوسی. آنها باید از فرزند دانشمند محافظت کنند و همزمان شبکهای از تهدیدهای مرموز را شناسایی کنند که حتی از داخل سازمان هم نشئت گرفتهاند. دشمنان با نقشههای غیرمنتظره، موانع خطرناک و تلههای پیچیده، تیم را بارها غافلگیر میکنند. هر تصمیم اشتباه میتواند مأموریت را به خطر بیندازد.
مأموریتهای مخفیانه و چالشهای بیپایان
در این میان، روابط بین اعضای تیم نیز تحت فشار قرار میگیرد؛ دوستی، اعتماد و هماهنگی آنها به اندازهی مهارتهای فنیشان اهمیت پیدا میکند. با هر حرکت، رازهای تازهای آشکار میشوند و نوجوانان را مجبور میکنند تا فراتر از مهارتهایشان فکر کنند و شجاعت و هوش خود را به چالش بکشند. ماجراجویی آنها در خیابانها و پلهای مهآلود سانفرانسیسکو، با تعقیب و گریزهای نفسگیر و کشف رازهایی که هیچکس انتظارشان را ندارد، خواننده را تا آخرین صفحه با نفسهای حبس شده روی لبه صندلی نگه میدارد.
کتاب عملیات گلدن گیت به شدت ارزش خواندن دارد زیرا ترکیبی بینظیر از ماجراجویی، جاسوسی و ارتباطات انسانی ارائه میدهد. این فرصتی است برای اندیشیدن درباره مفاهیمی چون اعتماد، هویت و مسئولیت. نوجوانان با شخصیتهایی همسن و سال خود مواجه میشوند که با چالشهای واقعی مانند ترس، شک، تفاوتهای فرهنگی و فشارهای وظایفی که برعهده دارند، دستوپنجه نرم میکنند. به همین دلیل، این کتاب هم برای علاقهمندان به رمانهای جاسوسی و اکشن جذاب است و هم برای کسانی که به دنبال داستانی با پیام و عمق احساسی هستند، خواندنی و ارزشمند خواهد بود.
عملیات گلدن گیت هم پر از هیجان و لحظات پیشبینیناپذیر است، هم با شخصیتهایش به راحتی میتوان همراه شد و همزادپنداری کرد. اگر دنبال یک ماجراجویی پرشور و حال و پر از چالش و حس مسئولیتپذیری هستید، خواندن این کتاب را با ترجمهی آرزو مقدس از نشر مهرسا (دلتا) از دست ندهید.
در نکوداشت کتاب عملیات گلدن گیت
جاسوسان شهر بازمیگردند… این اعجوبهها با ترکیب مهارتهای خود در زمینههایی مانند ریاضی، هک و دزدکی حرکت کردن، نیمکره غربی را در جستجوی سرنخها طی میکنند. این تریلر ریتم خوبی دارد، شخصیتها پویا هستند و ماجراجویی جذابی دارد. این کتاب یک برندهی تمامعیار است. (نقدهای کرکوس)
کتاب عملیات گلدن گیت برای شما مناسب است اگر
در ردهی سنی ۹ تا ۱۸ سال هستید.
به داستانهای پر از هیجان و تعلیق علاقه دارید.
از ماجراجوییهای جاسوسی و عملیات مخفی نوجوانان لذت میبرید.
دوست دارید شخصیتهای همسن و سال خود را در شرایط چالشبرانگیز ببینید.
به ترکیب مهارتهای فنی، هوش و کار تیمی در داستان علاقهمند هستید.
از ریتم سریع، اکشن و لحظات هیجانانگیز لذت میبرید.
در بخشی از کتاب عملیات گلدن گیت: کتاب دوم مجموعه شبکهی جهانی جاسوسان میخوانیم
وقتی سیدنی مینِ خارهچسب را روی بدنهی سیلویا ارل پیدا کرد، میدانست باید دقیقاً چهکار کند. او در امآی۶ آموزش دیده بود و دستورالعمل قدمبهقدم خنثی کردن دستگاههای انفجاری حساس را خوب بلد بود. ولی وقتی در دخمهی کشیش به عکس رابرت و آنی نگاه میکرد، فکرش کاملاً از کار افتاده بود. نمیدانست چه فکری باید بکند، چه احساسی باید داشته باشد و اصلاً و ابداً نمیدانست باید چه بگوید. اینجور که معلوم شد، وقتی دستگاه حساسی که با آن سروکار داشتی قلب یک نفر بود، آموزشهای جاسوسی به هیچ دردی نمیخوردند.
آدمهای توی این عکس نه خلافکار بودند و نه جاسوس؛ بچههای مادِر بودند. بچههایی که نزدیک پنج سال میشد آنها را ندیده بود. سیدنی ماجرای بچههای مادِر را از همان اول هم میدانست اما حالا که میدیدشان، اوضاع فرق کرده بود. وقتی میدید مادِر چطور نگاهشان میکند، دلش بدجوری میسوخت. این قضیه ناگهان جدی شده بود و سیدنی بلد نبود چنین بمبی را خنثی کند.
فقط او نبود که چنین حسی داشت. سکوت سنگینی بر اتاق حاکم شده بود و همه منتظر بودند کس دیگری سر حرف را باز کند. مادِر متوجه این وضعیت شد و سعی کرد کار را برایشان آسانتر کند.
مادِر گفت: «میدونم وضع عجیبیه. این عکس برای شما جدیده ولی برای من نه. من یکیدو ماه فرصت داشتم تا باهاش کنار بیام. من و بروکلین خیلی به این ماجرا فکر کردیم ولی عقلمون به هیچجا قد نداده. پس لطفاً نظرتون رو بگین. فکرهاتون رو بهم بگین. چیزهایی رو که از چشم ما پنهان بوده، پیدا کنین.»
منبع | کتابراه





