معنی ضرب المثل زورش به خر نمیرسد و پالاناش را می گیرد را تو این مطلب مشاهده می کنین.
اینتین – ضرب المثل ها برای خودشون دنیای جالبی دارن و هر کدومشون هر جایی یه کاربردی دارن. یه موقع هایی استفاده درست و بجا از یه ضرب المثل میتونه شما رو تو یه سری از بحث ها برنده کنه. تو این مطلب درباره معنی یکی از ضرب المثل های معروف که شاید برای بعضی هاتون سوال باشه که معنیش چی هست، گفتیم.
داستان ضرب المثل زورش به خر نمیرسد و پالاناش را می گیرد
حتما شما هم تو یه سری از بحث ها شنیدین که میگن زورش به خر نمیرسد و پالاناش را می گیرد. حالا بیاین ببینیم این ضرب المثل چه معنی داره:
تو ایام قدیم پیرمردی به نام عمو حسن با یک الاغ در یک روستا زندگی می کرد. عموحسن تا میخواست سوار الاغش بشه، الاغ عرعر می کرد و جفتک می انداخت و به قول معروف سواری نمی داد.
عمو حسن، هرچه بیشتر به الاغش رسیدگی می کرد، کاه و یونجه اش رو بیشتر می کرد و یا بهتر تیمارش می کرد، الاغ سر به راه نمی شد که نمیشد. بالاخره یک روز کاسه ی صبرش لبریز شد و تصمیم گرفت الاغ را به بازار مال فروشها ببره و بفروشه.
صبح زود، وارد طویله شد. پالان الاغ را بر پشتش گذاشت و گفت: «حالا برای من جفتک میندازی؟ حالا به من سواری نمیدی؟ بلایی به سرت بیاورم که توی قصه ها بنویسن. الان میبرمت بازار مال فروش ها و به کسی میفروشمت که حتی غذا و خورد و خوراک درست و حسابی هم به تو نده.
به کسی میفروشمت که افسارت را ببنده به گاری تا قدرت حرکت کردن و جفتک انداختن نداشته باشی. آن وقت مجبور میشوی که از صبح تا شب بار بکشی و جفتک هم نزنی»
خر بیچاره، حرفهای صاحبش را شنید. فهمید که بدجوری گرفتار شده. از کرده ی خود پشیمان شده بود. دلش می خواست با صدای بلند از صاحبش معذرت بخواد و بگه که ببخش، از این به بعد خر باربر و سر به زیری میشم؛ اما حیف و صد حیف که آدم ها زبان خرها را نمی فهمن و آن خر بیچاره هم هرچه عرعر کرد، نتوانست پشیمان شدنش را به صاحبش بفهمونه.
مرد، افسار خرش را گرفت و پیاده به طرف بازار مال فروش ها به راه افتاد.
وسط راه که رسید، با خود گفت: «چرا من پیاده میروم؟ بهتر است بقیه ی راه را سوار بشم او این روز آخری، یک سواری درست و حسابی از الاغم بگیرم. با این فکر، الاغ را گوشه ای نگه داشت و سوارش شد.
الاغ که دلش نمیخواست کاه و جو مفت و مجانی را از دست بده و به بارکشی بیفته، اول کمی آرام آرام راه رفت تا دل صاحبش را به دست آورد؛ اما وقتی فهمید که او تصمیم خودش را گرفته و یکراست به طرف بازار می ره، تصمیم گرفت جفتک دیگری بیندازد و از دستش فرار کنه.
مرد که برای اولین بار میدید خرش رام شده، بی خیال روی پالان نشسته بود و جلو میرفت که یکباره الاغ، جفتک اندازی را شروع کرد.
مرد از ترس این که به زمین بخوره و دست و پایش بشکنه، محکم به پالان الاغ چسبید. الاغ چند تا جفتک دیگر انداخت و خودش را از زیر بار صاحبش و پالانش نجات داد. بعد چهار تا پا داشت، چهار تای دیگر هم قرض گرفت و با عجله به طرف کوه و صحرا دوید. تا صاحب بیچاره به خودش بیاد، الاغ فرار کرده بود و اون رو با پالان، روی زمین انداخته بود.
مردم که شاهد ماجرا بودن، دور و بر مرد و پالانش جمع شدن. یکی میگفت: «الاغش رم کرده.»
یکی می گفت: «حتما الاغش سگی، خرگوشی، چیزی دیده و ترسیده.»
اما از همه بدتر این بود که بعضی ها می گفتن: «حتما از دست صاحبش عصبانی بوده. صاحبش کاه و جو درست و حسابی به اون نداده که گذاشته و دررفته .»
مرد بیچاره که خیلی عصبانی شده بود، از جا بلند شد و با چوبدستی اش مشغول کتک زدن پالان الاغ شد.
مردم چوبش را از دستش گرفتن و گفتن: «الاغت رم کرده و فرار کرده، چه ربطی به پالان داره که داری آن را کتک میزنی؟»
مردم ساکت شدند و مرد گفت: «زورم به خرم که نمیرسه، یعنی پالانش را هم حق ندارم بزنم؟»
حالا فهمیدین این ضرب المثل کی به کار میره؟
این ضرب المثل درباره کسانی به کار می روه که از زورمندی ، آسیب دیدن و چون قدرت مقابله کردن با اون رو ندارن عصبانیت خود را بر سر مظلوم خالی می کنن. در اینجا به چنین افرادی می گن: زورش به خر نمی رسد، پالانش را می گیرد.