کتاب

معنی و تفسیر شعر «به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه امیدی را …» از مجموعه اشعار فروغ فرخزاد

با معنی و تفسیر شعر «به زمین میزنی و میشکنی عاقبت شیشه امیدی را …» از مجموعه اشعار فروغ فرخزاد تو این مطلب همراه ما باشید.

اینتین – اشعار فروغ نه تنها در زمان خود، بلکه در دهه‌های بعدی نیز تأثیرگذار بوده است. بسیاری از شاعران و نویسندگان پس از او به نوعی از سبک و دیدگاه‌های او الهام گرفته‌اند.

شعر شماره ۴۴

به زمین میزنی و میشکنی

عاقبت شیشه امیدی را

سخت مغروری و میسازی سرد

در دلی آتش جاویدی را

دیدمت وای چه دیداری وای

این چه دیدار دلازاری بود

بی

گمان برده ای از یاد آن عهد

که مرا با تو سر و کاری بود

دیدمت وای چه دیداری وای

نه نگاهی نه لب پر نوشی

نه شرار نفس پر هوسی

نه فشار بدن و آغوشی

این چه عشقی است که دردل دارم

من از این عشق چه حاصل دارم

می گریزی ز من و در طلبت

بازهم کوشش باطل دارم

باز

لبهای عطش کرده من

لب سوزان ترا می جوید

میتپد قلبم و با هر تپشی

قصه عشق ترا میگوید

بخت اگر از تو جدایم کرده

می گشایم گره از بخت چه باک

ترسم این عشق سرانجام مرا

بکشد تا به سراپرده خاک

خلوت خالی و خاموش مرا

تو پر از خاطره کردی ای مرد

شعر من شعله

احساس من است

تو مرا شاعره کردی ای مرد

آتش عشق به چشمت یکدم

جلوه ای کرد و سرابی گردید

تا مرا واله بی سامان دید

نقش افتاده بر آبی گردید

در دلم آرزویی بود که مرد

لب جانبخش تو را بوسیدن

بوسه جان داد به روی لب من

دیدمت لیک دریغ از دیدن

سینه ای تا که بر

آن سر بنهم

دامنی تا که بر آن ریزم اشک

آه ای آنکه غم عشقت نیست

می برم بر تو و بر قلبت رشک

به زمین می زنی و میشکنی

عاقبت شیشه امیدی را

سخت مغروری و میسازی سرد

در دلی آتش جاویدی را

تفسیر این شعر

این شعر به احساسات عمیق و پیچیده‌ای درباره عشق، دلتنگی و ناامیدی اشاره دارد. در ادامه، به زبان ساده‌تر و با توضیحات مناسب، محتوای شعر را بررسی می‌کنیم:

تفسیر شعر:

شاعر در این شعر به احساساتی که از یک عشق ناکام و دردناک ناشی می‌شود، می‌پردازد. او از شخصی که به او عشق ورزیده، یاد می‌کند و حس می‌کند که آن شخص به او توجهی ندارد و به تدریج امیدش را از دست می‌دهد.

۱. شکستن امید:

– در ابتدای شعر، شاعر به این موضوع اشاره می‌کند که شخص محبوبش (یا شاید خود شاعر) شیشه امید را می‌شکند. این نشان‌دهنده ناامیدی و یأس عمیق اوست.

۲. غرور و سردی:

– شاعر به مغروری و سردی محبوبش اشاره می‌کند که باعث می‌شود قلب او دچار آتش عشق شود. این تضاد بین احساسات عاشقانه و رفتار سرد محبوب، تنش را در شعر ایجاد می‌کند.

۳. یادآوری عهد:

– شاعر به یادآوری عهد و پیمانی که بین او و محبوبش بوده، اشاره می‌کند. او احساس می‌کند که محبوبش آن عهد را فراموش کرده و به او بی‌توجهی می‌کند.

۴. عشق بی‌حاصل:

– شاعر از عشق خود صحبت می‌کند و اینکه این عشق برای او چه نتیجه‌ای داشته است. او حس می‌کند که تلاش‌هایش برای رسیدن به محبوب بی‌فایده است.

۵. آرزوها و اشک‌ها:

– در بخش‌های بعدی، شاعر آرزوهایی را بیان می‌کند که به بوسیدن لب محبوب مربوط می‌شود. او در عین حال از غم و دلتنگی ناشی از دوری از محبوبش رنج می‌برد.

۶. خاطرات:

– شاعر به یادآوری خاطرات شیرین و تلخ خود با محبوبش می‌پردازد و احساس می‌کند که این خاطرات زندگی‌اش را پر کرده‌اند.

۷. عشق و مرگ:

– در پایان شعر، شاعر از ترس خود درباره سرانجام عشقش صحبت می‌کند. او نگران است که این عشق او را به سمت مرگ و خاک ببرد.

نتیجه‌گیری:

این شعر، بیانگر عواطف عمیق انسانی است که در عشق تجربه می‌شود؛ از امید و آرزوها تا ناامیدی و درد. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و احساسی، خواننده را به دنیای عواطف خود دعوت می‌کند و عمق احساسات عاشقانه را به تصویر می‌کشد.

منبع: روزانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا