با معنی و تفسیر شعر «چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا …» از دیوان شمس مولانا تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – زبان غزلیات مولانا زیبا و شاعرانه است. او با استفاده از تشبیهات، استعارهها و تصاویر شاعرانه، احساسات عمیق خود را به تصویر میکشد و این امر باعث جذابیت خاص اشعارش میشود.
غزل شماره ۶۹
چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
ز روزن سر درآویزد چو قرص ماه خوش سیما
درآید جان فزای من گشاید دست و پای من
که دستم بست و پایم هم کف هجران پابرجا
بدو گویم به جان تو که بیتو ای حیات جان
نه شادم میکند عشرت نه مستم میکند صهبا
وگر از ناز او گوید برو از من چه میخواهی
ز سودای تو میترسم که پیوندد به من سودا
برم تیغ و کفن پیشش چو قربانی نهم گردن
که از من دردسر داری مرا گردن بزن عمدا
تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
مرا مردن به از هجران به یزدان کاخرج الموتی
مرا باور نمیآمد که از بنده تو برگردی
همیگفتم اراجیفست و بهتان گفته اعدا
توی جان من و بیجان ندانم زیست من باری
توی چشم من و بیتو ندارم دیده بینا
رها کن این سخنها را بزن مطرب یکی پرده
رباب و دف به پیش آور اگر نبود تو را سرنا
تفسیر این شعر
این شعر از شاعر بزرگ ایرانی مولانا است و در آن احساسات عمیق عشق، فراق و درد جدایی به تصویر کشیده شده است. در ادامه، این شعر را به زبان ساده توضیح میدهم:
۱. بیت اول:
– چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
▪ چه میشود اگر معشوق من فردا دست مرا بگیرد؟
– ز روزن سر درآویزد چو قرص ماه خوش سیما
▪ آیا او از روزنه سرش را بیرون میآورد مانند ماه زیبا؟
۲. بیت دوم:
– درآید جان فزای من گشاید دست و پای من
▪ جان من به خاطر او شاد میشود و دست و پای من آزاد میشود.
– که دستم بست و پایم هم کف هجران پابرجا
▪ اما اکنون دست و پای من به خاطر جدایی از او بسته است.
۳. بیت سوم:
– بدو گویم به جان تو که بیتو ای حیات جان
▪ به او میگویم که بدون تو، ای زندگی من، چه بر سرم میآید.
– نه شادم میکند عشرت نه مستم میکند صهبا
▪ نه خوشیها مرا شاد میکند و نه شراب مرا مست میکند.
۴. بیت چهارم:
– وگر از ناز او گوید برو از من چه میخواهی
▪ اگر او با ناز بگوید که برو و از من چه میخواهی؟
– ز سودای تو میترسم که پیوندد به من سودا
▪ من از عشق تو میترسم که باعث دردسر شود.
۵. بیت پنجم:
– برم تیغ و کفن پیشش چو قربانی نهم گردن
▪ من با شمشیر و کفن به پیش او میروم تا مانند قربانی گردن خود را بدهم.
– که از من دردسر داری مرا گردن بزن عمدا
▪ چون تو برای من دردسر درست کردهای، پس عمداً گردن مرا بزن.
۶. بیت ششم:
– تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
▪ تو میدانی که من بدون تو نمیتوانم زندگی کنم.
– مرا مردن به از هجران به یزدان کاخرج الموتی
▪ برای من مردن بهتر از زندگی در جدایی است.
۷. بیت هفتم:
– مرا باور نمیآمد که از بنده تو برگردی
▪ من هرگز باور نمیکردم که تو از بندهات برگردی.
– همیگفتم اراجیفست و بهتان گفته اعدا
▪ همیشه فکر میکردم که این حرفها دروغ است و دشمنان به من تهمت میزنند.
۸. بیت هشتم:
– توی جان من و بیجان ندانم زیست من باری
▪ تو جان من هستی و بدون تو نمیدانم چگونه زندگی کنم.
– توی چشم من و بیتو ندارم دیده بینا
▪ تو در چشم من هستی و بدون تو، چشم من بینایی ندارد.
۹. بیت نهم:
– رها کن این سخنها را بزن مطرب یکی پرده
▪ این حرفها را رها کن و یکی از پردهها را بزن.
– رباب و دف به پیش آور اگر نبود تو را سرنا
▪ اگر تو نیستی، رباب و دف را به جلو بیاور.
این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه، درد جدایی و وابستگی شاعر به معشوق است. مولانا با استفاده از تصاویری زیبا، نشان میدهد که عشق چگونه میتواند زندگی انسان را تحت تأثیر قرار دهد و جدایی از معشوق چقدر سخت و طاقتفرسا است. او همچنین به ناپایداری روابط انسانی اشاره کرده و بیان میکند که عشق واقعی فراتر از کلمات است.




