با معنی و تفسیر شعر « کس نیست که افتادهٔ آن زلفِ دوتا نیست …» از غزلیات حافظ تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – غزل شماره ۶۹ از غزلیات حافظ را قرار دادهایم. غزلیات حافظ به موضوعاتی چون عشق الهی و عشق زمینی پرداخته و این دو را به شکلی هنرمندانه در هم آمیخته است. این موضوعات برای بسیاری از خوانندگان جذاب و قابل تأمل هستند.
غزل شماره ۶۹
کس نیست که افتادهٔ آن زلفِ دوتا نیست
در رهگذرِ کیست که دامی ز بلا نیست
چون چشمِ تو دل میبرد از گوشه نشینان
همراهِ تو بودن گُنَه از جانب ما نیست
روی تو مگر آینهٔ لطفِ الهیست
حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست
نرگس طلبد شیوهٔ چشمِ تو، زهی چشم
مسکین خبرش از سر و، در دیده حیا نیست
از بهرِ خدا زلف مَپیرای که ما را
شب نیست که صد عربده با بادِ صبا نیست
بازآی که بی روی تو ای شمعِ دل افروز
در بزمِ حریفان، اثرِ نور و صفا نیست
تیمارِ غریبان اثرِ ذکرِ جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهرِ شما نیست؟
دی میشد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
گر پیر مغان مرشدِ من شد چه تفاوت
در هیچ سری نیست که سِرّی ز خدا نیست
عاشق چه کُنَد گر نَکِشَد بارِ ملامت
با هیچ دلاور سپرِ تیرِ قضا نیست
در صومعهٔ زاهد و در خلوتِ صوفی
جز گوشهٔ ابروی تو محرابِ دعا نیست
ای چنگ فروبرده به خونِ دلِ حافظ
فکرت مگر از غیرتِ قرآن و خدا نیست
تفسیر این شعر
این شعر از حافظ شیرازی، شاعر بزرگ ایرانی، به موضوعاتی چون عشق، زیبایی، و ارتباط با خدا میپردازد. در ادامه، هر بیت را به زبان ساده توضیح میدهم:
۱. کس نیست که افتادهٔ آن زلفِ دوتا نیست
شاعر میگوید هیچکس نیست که در دام زیباییهای موهای دو تایی (دو طرفه) محبوب نیفتاده باشد. این نشاندهندهی جذابیت و فریبندگی عشق است.
۲. در رهگذرِ کیست که دامی ز بلا نیست
شاعر میپرسد: در راهی که همه در آن قدم میزنند، چه کسی است که در دام بلا و مشکلات نیفتاده باشد؟ این به چالشها و دردهای زندگی اشاره دارد.
۳. چون چشمِ تو دل میبرد از گوشه نشینان
شاعر میگوید که وقتی چشم محبوب به کسی میافتد، دل او را میبرد و او را از گوشه نشینی و تنهایی خارج میکند. این نشاندهندهی قدرت عشق و زیبایی است.
۴. همراهِ تو بودن گُنَه از جانب ما نیست
شاعر بیان میکند که همراهی با تو (محبوب) گناهی از جانب ما نیست. این نشاندهندهی معصومیت عشق و تمایل به بودن در کنار محبوب است.
۵. روی تو مگر آینهٔ لطفِ الهیست
شاعر میگوید که آیا روی تو (محبوب) مانند آینهای از رحمت الهی نیست؟ این تصویر نشاندهندهی زیبایی و نیکی در وجود محبوب است.
۶. حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست
شاعر تأیید میکند که واقعاً چنین است و در این زیبایی و محبت هیچ گونه ریا و فریبی وجود ندارد.
۷. نرگس طلبد شیوهٔ چشمِ تو، زهی چشم
شاعر به زیبایی چشم محبوب اشاره میکند و میگوید نرگس (گل زیبا) هم به دنبال شیوهٔ چشم توست. این نشاندهندهی جذابیت فوقالعاده محبوب است.
۸. مسکین خبرش از سر و، در دیده حیا نیست
شاعر میگوید که نرگس (گل) از زیباییهای سرش خبر ندارد و در چشمانش حیا وجود ندارد. این به بیخبری از زیبایی اشاره دارد.
۹. از بهرِ خدا زلف مَپیرای که ما را
شاعر از محبوب میخواهد که موهایش را برای خدا نپیچاند، زیرا شب نیست که صدای عربده (فریاد) باد صبا وجود نداشته باشد. این نشاندهندهی تأثیر زیبایی بر روح انسان است.
۱۰. بازآی که بی روی تو ای شمعِ دل افروز
شاعر از محبوب میخواهد که بازگردد، زیرا بدون روی او، نور و صفا در بزم حریفان وجود ندارد. این به اهمیت حضور محبوب اشاره دارد.
۱۱. تیمارِ غریبان اثرِ ذکرِ جمیل است
شاعر بیان میکند که مراقبت از غریبان (بیگانگان) نتیجهی ذکر زیباست. این نشاندهندهی اهمیت محبت و مهربانی است.
۱۲. جانا مگر این قاعده در شهرِ شما نیست؟
شاعر از محبوب میپرسد که آیا این قاعده (محبت و مهربانی) در شهر شما وجود ندارد؟ این نشاندهندهی انتظار شاعر از محبوب است.
۱۳. دی میشد و گفتم صنما عهد به جای آر
شاعر به محبوب میگوید که دیروز (در شراب) گفتم که عهد خود را به جا بیاور. این نشاندهندهی انتظار وفاداری است.
۱۴. گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست
محبوب پاسخ میدهد که خواجه (شاعر) در این عهد اشتباه کرده و وفا وجود ندارد. این به ناامیدی در عشق اشاره دارد.
۱۵. گر پیر مغان مرشدِ من شد چه تفاوت
شاعر میگوید اگر پیر مغان (راهنما) مرشد من شود، چه تفاوتی دارد؟ این نشاندهندهی عدم اهمیت مقام و رتبه در عشق است.
۱۶. در هیچ سری نیست که سِرّی ز خدا نیست
شاعر بیان میکند که در هیچ سری (راز) وجود ندارد که از خدا نباشد. این به ارتباط عمیق انسان با خدا اشاره دارد.
۱۷. عاشق چه کُنَد گر نَکِشَد بارِ ملامت
شاعر میپرسد عاشق چه کند اگر بار ملامت را بر دوش بکشد؟ این نشاندهندهی سختیهای عشق و انتقادات اجتماعی است.
۱۸. با هیچ دلاور سپرِ تیرِ قضا نیست
شاعر بیان میکند که هیچ دلاوری نمیتواند سپر تیر قضا (سرنوشت) باشد. این به ناچاری انسان در برابر تقدیر اشاره دارد.
۱۹. در صومعهٔ زاهد و در خلوتِ صوفی
شاعر میگوید که در صومعه زاهدان و در خلوت صوفیان، تنها چیزی که وجود دارد، ابروی توست که مانند محراب دعاست.
۲۰. ای چنگ فروبرده به خونِ دلِ حافظ
در پایان، شاعر خطاب به محبوب میگوید: ای چنگی که دل حافظ را به خون کشیدهای، آیا فکر نمیکنی که غیرت قرآن و خدا چیست؟
در کل، این شعر بیانگر عشق عمیق، زیبایی، و ارتباط با خداوند است و احساسات شاعر را نسبت به محبوب و زندگی بازتاب میدهد.