با معنی و داستان ضرب المثل تجارت بوق حمام کرده تو این مطلب همراهمون باشین.
اینتین – یه زمانی یه تاجر پولدار بود که فقط یه پسر داشت، اما این پسر تنبلتر از اونی بود که بشه روش حساب کرد. باباش هی میخواست بهش یاد بده که چطوری باید توی تجارت و کاسبی زرنگ باشه، ولی پسر فقط توهم زرنگی داشت!
یه روز پسره گفت: «بابا، من خودم همه فنهای خرید و فروش رو بلدم! فقط یه سرمایه توپ بهم بده برم جنس بخرم، سودش رو که دیدی دهنت باز میمونه!»
باباهه هم با دل نگرونی یه پولی بهش داد و گفت: «باشه، فقط یه سفر برو و ببینم بلدی یا نه.»
پسر راه افتاد و رسید به کنار یه دریا. اونجا گوشماهیهای گندهگندهای دید که یاد بوق حمام افتاد. (اون موقعها واسه اعلام زنونه یا مردونه بودن حمام، با یه بوق که از صدف ساخته میشد، صدا درمیآوردن.)
پسره با خودش حساب کرد: «اگه اینا رو بخرم و بیارم شهر، پول پارو میکنم!»
فکر نکرد که خب توی شهر فقط چند تا حمام هست و اونام بوق دارن، دیگه کی میخواد این همه بوق بخره؟!
خلاصه، همهی صدفها رو با قیمت «خیلی گرون نسبت به مفتی بودنشون» خرید، کلی قاطر کرایه کرد، ماهها توی راه بود، با کلی ذوق برگشت شهر و گفت:
«بابااااا، من بوق حمام خریدم، کلی سود میکنیم!»
باباهه تا شنید چی خریده، نزدیک بود سکته کنه گفت:
«آخه بچهی سادهدل، تو نمیدونی که هر کالایی مشتری میخواد؟ بوق حمام که توی شهر ما کسی لازم نداره! این همه پول رو ریختی دور!»
پسره هم تازه فهمید که چیکار کرده و سرش رو انداخت پایین، رفت یه گوشه غصه خورد…
معنی ضربالمثل «تجارت بوق حمام کرده»
هر وقت یکی یه معاملهی اشتباه و ضرر ده انجام بده، یا جنسی بخره که اصلاً مشتری نداره، مردم میگن:
«فلانی تجارت بوق حمام کرده!»
یعنی یه خرید بیفایده کرده که آخرش فقط باعث ضرر و پشیمونیه.