معنی و داستان ضرب المثل «من نوکر سلطانم، نه نوکر بادمجان» رو تو این مطلب بخونید.
اینتین – وقتی یکی فقط دنبال جلب رضایت رئیسه و هی نظرش رو با توجه به حرفهای اون عوض میکنه، بدون اینکه خودش واقعاً اعتقادی داشته باشه، میگن:
«نوکر سلطانه، نه نوکر بادمجون!»
یعنی هرچی سلطان بگه، اونم میگه: «بله قربان!»
یه پادشاهی بود که خیلی شکمو بود و عاشق بادمجون! آشپزش همیشه براش کلی غذای بادمجونی میپخت و شاه هم کیف میکرد.
اما کمکم که سن شاه رفت بالا، دکتر گفت بادمجون براش بده. اطرافیان هم سعی کردن دیگه بهش ندن.
اما یه روز شاه از کوره در رفت و گفت: «چرا از بادمجون خبری نیست؟ فقط بادمجون میخوام!»
همه دستپاچه شدن و زودی بادمجون پختن. شاه تا تونست خورد و کیف کرد، ولی چند ساعت بعد، نفخ کرد، شکمش صدا داد و حالش بد شد.
اون موقع شاه گفت: «اه بادمجون که غذا نیست!»
وزیرش که دو ساعت قبل کلی از بادمجون تعریف میکرد، سریع گفت: «بله قربان، اصلاً بادمجون خیلی بده، کاش اصلاً نبود!»
شاه که دید وزیرش هیچ عقیدهای از خودش نداره و فقط دنبال راضی نگهداشتن اونه، گفت:
«برو گم شو! تو نوکر بادمجون نیستی، نوکر سلطانی!»
نتیجه اخلاقی:
این ضربالمثل رو وقتی به کار میبریم که یکی هیچ ثباتی تو حرفاش نداره و فقط دنبال چاپلوسی و تأیید حرفهای رئیسشه، حتی اگه اون حرفا دیروز برعکس بودن!