آموزشی

معنی و داستان ضرب المثل « گربه دستش به گوشت نمی‌رسه میگه بو میده »

با معنی و داستان ضرب المثل «جنگ زرگری راه انداختن» تو این مطلب همراهمون باشین.

اینتین – درباره ضرب المثل «جنگ زرگری راه انداختن» تو ادامه مطلب بیشتر بخونین:

گربه دستش به گوشت نمی‌رسه میگه بو میده
این ضرب‌المثل به نوعی به توصیف افرادی می‌پردازد که در مسیر دستیابی به موفقیت‌های بزرگ و ارزشمند، با موانع و چالش‌هایی روبه‌رو شده‌اند و در نهایت، نتوانسته‌اند به آنچه که آرزو داشتند، دست یابند. این افراد به جای آنکه با واقعیت مواجه شوند و به تلاش‌ های خود ادامه دهند، به نوعی به تضعیف موفقیت‌های دیگران می‌پردازند. آن‌ها با کوچک جلوه دادن دستاوردهای افرادی که توانسته‌اند به هدف‌های خود برسند، سعی می‌کنند ناتوانی و شکست خود را از دید دیگران پنهان کنند.

این رفتار نه تنها نشانه‌ای از ناامیدی و یأس درونی آن‌هاست، بلکه نشان‌دهنده نوعی حسادت و رقابت ناعادلانه نیز می‌باشد. در واقع، این افراد به جای آنکه انرژی خود را صرف پیشرفت و بهبود شرایط خود کنند، به تخریب روحیه دیگران و تضعیف انگیزه‌هایشان می‌پردازند. این نوع نگرش می‌تواند به دلیل ترس از ناکامی یا عدم اعتماد به نفس باشد؛ زیرا آن‌ها نمی‌توانند بپذیرند که دیگران توانسته‌اند به موفقیت‌هایی دست یابند که خودشان از آن‌ها دور مانده‌اند.

علاوه بر این، این ضرب‌المثل همچنین در مورد کسانی کاربرد دارد که تلاش می‌کنند تا دیگران را از رسیدن به اهداف و آرزوهایشان بازدارند. این افراد معمولاً با دلایل و توجیهات مختلف سعی دارند تا دیگران را قانع کنند که هدف‌هایشان غیرممکن است یا اینکه دستیابی به آن‌ها صرفاً یک خیال خام است. در واقع، این نوع رفتار ناشی از عدم توانایی خود آن‌ها در انجام کارهایی است که دیگران در حال انجام آن هستند.

به عبارت دیگر، این افراد به نوعی می‌خواهند با ایجاد شک و تردید در ذهن دیگران، احساس ناکامی و عدم موفقیت خود را توجیه کنند. این رفتار نه تنها بر روی روابط اجتماعی تأثیر منفی می‌گذارد، بلکه می‌تواند موجب ایجاد فضایی پرتنش و رقابتی ناسالم در میان افراد شود. در نهایت، این ضرب‌المثل به ما یادآوری می‌کند که موفقیت‌ها و دستاوردهای دیگران باید مورد احترام قرار گیرد و ما باید به جای تخریب آن‌ها، بر روی پیشرفت‌های خود تمرکز کنیم.

داستان این ضرب المثل
روزی از روزها قصاب محل، گوشت تازه ای را در مغازه آویزان کرده بود. یک لحظه قصاب برای انجام کاری به مغازه ی کناری اش رفت. گربه‌ی محل هم که از دور تماشا می کرد و دهانش آب افتاده بود، آرام و هوشمندانه خود را به مغازه رساند ولی دستش به قلابی که گوشت از آن آویزان بود نرسید.

تخته ای را که قصاب روی آن گوشت را ساطوری می کرد زیر پایش گذاشت ولی تخته چرب بود و گربه به زمین افتاد. چند بار که این کار را امتحان کرد موفق نشد و بالاخره با دیدن قصاب پا به فرار گذاشت. گربه چون موفق نشده بود، برای این که آبرویش نرود و ضایع نشود، دستش را جلوی بینی‌اش گرفت و گفت : «پیف پیف این گوشت بو می دهد!»

از آنوقت به بعد هرگاه کسی که از انجام کاری ناتوان است و از آن بدگویی می کند این ضرب المثل را برایش را بکار می برند.

منبع | روزانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا