آموزشی

۱۰ انشا زیبا و جدید با موضوع اگر می توانستم پرواز کنم برای دانش آموزان همه پایه ها

با ۱۰ انشا با موضوع اگر می توانستم پرواز کنم در ادامه همراه ما باشید.

اینتین – انشا به فرد این امکان را می‌دهد که خلاقیت خود را به نمایش بگذارد. با نوشتن داستان‌ها یا توصیف‌های خلاقانه، فرد می‌تواند دنیای خیالی خود را بسازد و احساسات و ایده‌های جدیدی را کشف کند.

انشا درباره اگر می توانستم پرواز کنم با مقدمه بدنه نتیجه
مقدمه: پرواز آرزویی زیبا و دوست داشتنی است که هر روز و شبم را به خود مشغول داشته است. اگر می توانستم پرواز کنم هیچ غم و غصه ای نداشتم و برای هر روزم جایی را برمی گزیدم و دنیا زیر بال و پرم بود.

اگر می توانستم پرواز کنم برای خودم و روزهای پراز دردم سفری دور و دراز انتخاب می کردم و بال می گشودم.

بدنه: اگر می توانستم پرواز کنم به گلزار و باغ و دمن در بهار سری می زدم و برای خود دامنی از گل می چیدم و برمی گشتم. یا سری به دریاهای دور می زدم و برای خودم صدف های هزار رنگ جمع می کردم. یا سری به کشورهای دور می زدم و آنجا از خوبی های دینم می گفتم و سوء ظن ها را برطرف می کردم.

یا هر روز سری به مشهد می زدم و از امام خوبان طلب برکت و روزی و مهر و مهربانی می کردم. من برای روزهایی که تنها بودم فکری می کردم و خلوتم را در مسجد مدینه و یا خانه خدا سپری می کردم. هر روز به جایی می رفتم و از مریضی و درمانده ای عیادت می کردم.

اگر می توانستم پرواز کنم به سیارات دیگر هم سری می زدم و برای خودم جایی می گرفتم و بر می گشتم و پرچم کشورم را در بلندترین جای کهکشان نصب می کردم. یا سری به مقتل شهدای وطنم می زدم و از قطره قطره خونشان جویا می شدم.

من از روزی که آرزوی پرواز دارم، دلم می خواهد سری به امام حسین بزنم و کربلا را زیارت کنم. کاش می توانستم به خانه شاعری چون شهریار و هوشنگ و نیما سری بزنم و ببینم که در این خانه ها چه چیزی نهفته بود که دل این عشاق برد و تا عمر داشتند شعر گفتند و از معشوق سخن گفتند. کاش پر داشتم و هر روز سری به مادرم می زدم و دستانش می بوسیدم.

نتیجه گیری: زندگی یک فرصت است که در آن آرزوهای بسیاری نهفته است و هر کس به شیوه ای حرف های مگوی خود را به زبان می آورد. پرواز یک آرزوی دیرین است که با هواپیما میسر است و گاهی هم غیر ممکن می شود، در هر صورت استفاده از عمرو لذت بردن از آن یک نعمت است.

انشا در مورد اگر می توانستم پرواز کنم

مقدمه: پرواز را به خاطر بسپار ، پرنده رفتنی است. (فروغ فرخزاد) این جمله نشان می دهد که پرواز یک رویداد معنوی و قلبی است که در درون انسانهای عاشق موج می زند.

بدنه: اگر می توانستم پرواز کنم، سری به جنگل های دور می زدم و با ان آهوی غریب حرفی می زدم. گاهی هم به عزیزانم در دورترین جای جهان سری می زدم و از ایشان خبری می گرفتم. سری به کوه قاف می زدم و ققنوس عشق را می دیدم.

برای غار حرا هم روزی را در نظر می گرفتم. کوچه های بنی هاشم را از یاد نمی بردم و برای روزهای درد فاطمه هم سری به فدک می زدم. کوچه های غریب مدینه و خانه امام حسن را هم می دیدم و بر می گشتم. گاهی در آسمان می پریدم و همه جای این دنیا را خوب نگاه می کردم و لذت می بردم.

اگر می توانستم پرواز کنم با بال و پر تخیلی خود سری به کوچه های قدیمی و گذشته می زدم و برای خاطرات از دست رفته هم فکری می کردم. سری به خانه پدر بزرگم در روستا می زدم و از آن روزهای خوش از دست رفته یادی می کردم. اگر پری داشتم و بالی ، به بهترین جا می رفتم و ساکن می شدم و دور از دغدغه های امروزی زندگی می کردم.

به خانه سالمندان و بی کسان و در راه ماندگان سری می زدم و برای مردم کاری می کردم. پرواز که بلد بودم می توانستم برای هر دردسری حاضر شوم و دستی را بگیرم. به کودکان و بیماران هم می رسیدم و برایشان کاری می کردم.

برای کودکان یمن و فلسطین و هزار کودک کار مرهم می شدم و سر می زدم. کاش بال و پری را به امانت می توانستم بگیرم و برای روزی و ساعتی و لحظه ای برای خاطر دل دردمندان و عشاق مرحم شوم و از دلتنگی به دورشان کنم.

نتیجه گیری: روزها در آرزو می گذرند، کاش برای حقیقت پیش روی خود هم کاری کنیم و زندگی را سر و سامان دهیم. رویا زیباست ولی بهتر است که در زندگی با شرایط سخت هم رو به رو شویم تا بتوانیم پیشرفت کنیم. بتوانیم زندگی را با سختی و فراز و نشیبش درک کنیم و برای بهتر شدن فرداهای پیش رو کاری کنیم.

انشا در مورد اگر میتوانستم پرواز کنم (پایه هفتم)

پرواز رؤیای دیرینه بشریت بوده، چیزی که سالها برای آن تلاش شد تا بالاخره دست‌یافتنی گردید. اما همیشه پرواز با یک وسیله انجام می‌شود. تصور کن روزی را که انسانها خود بتوانند پرواز کنند.

اگر میتوانستم پرواز کنم، اوج می‌گرفتم به بلندای آسمان، سوار بر ابرها می‌شدم، می‌تاختم و سفر می‌کردم، به همه شهرهای دوردست، همه نقاط بکر و دست نخورده. کلبه‌ای می‌ساختم در یک جزیره، به دور از همه با خود خلوت می‌کردم.

روزها با صدای گنجشک‌ها از خواب بیدار می‌شدم و با بلبل هم‌سخن می‌گشتم، به دل جنگل‌های انبوه می‌رفتم، هیزم جمع می‌کردم و کلبه رؤیاهایم را گرم می‌کردم. شب‌ها به آسمان بی‌کران خیره می‌شدم و ستاره‌چینی می‌کردم.

پرواز من مرز ندارد، گاهی به دل کوهستان می‌زدم و بر فراز قله‌ها می‌نشستم تا سکوت کوه‌ها آرامش دلم شوند و گاهی بر فراز اقیانوس پهناور می‌رفتم و می‌رفتم تا به انتهای آن برسم و با این آبی بی‌کران سخن بگویم.

همسفر پرندگان مهاجر می‌شدم و با آنها کوچ می‌کردم؛ دوستان جدیدی پیدا می‌کردم از فاخته‌ها و زاغ‌ها. با آن‌ها هم‌صحبت می‌شدم تا بدانم زندگی آنها چگونه است.

همراه با باد سفر می‌کردم لابه‌لای شاخه‌های درختان و برگ‌های آنان را به رقص درمی‌آوردم. تصور کن، صدای چک‌چک باران، خش‌خش برگ‌های پاییزی و هوهوی باد که زیباترین موسیقی طبیعت را می‌نوازند و تو سبک‌بال پرواز می‌کنی با شاخه‌ها دست می‌دهی، احوال ابرها را می‌پرسی و برای پرندگان آرزوی سلامتی می‌کنی و می‌روی تا بی‌نهایت.

اگر می‌توانستم پرواز کنم تمام کودکانی که آرزوی پرواز داشتند را با خود همراه می‌کردم، می‌خندیدیم و می‌رفتیم تا تمام نقاط زیبای آسمان‌ها را تماشا کنیم.

پرواز کردن حس سبکی می‌خواهد تا انقدر بالا بروی که دیگر هیچ‌چیز روی زمین پیدا نباشد. غرق شوی در عمق آسمان و تنها دوستانت، ماه و ستارگان باشند. هرروز بال‌هایت را تمیز کنی و به شوق بازی با پرندگان و سوار شدن بر ابرها از خواب بیدار شوی.

من اگر می‌توانستم پرواز کنم، پرواز کردن را به همه یاد می‌دادم، تا همه از این حس رها شدن از زمین لذت ببرند. به آسمان‌ها برویم به زمین برگردیم بر فراز کوه‌ها برویم از انبوه درختان جنگل عبور کنیم تا به دریا برسیم، جزیره‌ها را پشت سر بگذاریم، از دورترین شهرها دیدن کنیم، به غارها پناه ببریم، برویم و برویم تا به انتهای این سرزمین برسیم، دستی تکان دهیم به آدم‌ها که ما اینجاییم، بالاتر از همه. فریاد بزنیم تا باد صدایمان را بدزدد و به گوش کوه‌ها برساند تا انعکاس صدایمان را بارها و بارها بشنویم.

یعنی می‌شود روزی بتوانم پرواز کنم؟

انشا درباره اگر می توانستم پرواز کنم کلاس پنجم
مقدمه:

اگر می‌توانستم پرواز کنم، زندگی‌ام خیلی هیجان‌انگیز می‌شد. همیشه دوست داشتم پرنده‌ها را ببینم و از بالای شهر به دنیا نگاه کنم.

بدنه:

اولین کاری که می‌کردم، پرواز روی خانه و مدرسه بود. دوست داشتم همه چیز را از بالا ببینم، خیابان‌ها، پارک‌ها و درختان را. فکرش هم مرا خوشحال می‌کرد!

بعد، با دوستانم به آسمان می‌رفتم و بازی می‌کردیم. مسابقه می‌دادیم که کی بالاتر و سریع‌تر می‌رود. ابرها را لمس می‌کردیم و روی آن‌ها می‌نشستیم.

گاهی هم پرواز می‌کردم تا به حیوانات کمک کنم. اگر گربه‌ای روی درخت گیر کرده بود یا پرنده‌ای زخمی شده بود، من سریع به آن‌ها می‌رسیدم. حس می‌کردم قهرمان واقعی هستم!

همچنین دوست داشتم با پرواز کردن، دنیا را بهتر بشناسم. به کشورهای دیگر بروم و مناظر زیبا و مردم جدید را ببینم. فکر کردن به این موضوع، مرا هیجان‌زده می‌کرد.

نتیجه‌گیری:

اگر می‌توانستم پرواز کنم، دنیایم پر از شادی و ماجراجویی می‌شد. پرواز باعث می‌شد که آزاد باشم و بیشتر به دیگران کمک کنم. من امیدوارم روزی بتوانم مثل پرنده‌ها آزاد و شاد زندگی کنم.

انشا اگر می توانستم پرواز کنم

مقدمه:

اگر می‌توانستم پرواز کنم، دنیا برایم مثل یک زمین بازی بزرگ می‌شد. دیگر هیچ خیابان شلوغ یا ترافیکی مرا اذیت نمی‌کرد و همیشه می‌توانستم آزاد باشم.

بدنه:

اولین کاری که می‌کردم، پرواز کردن به مدرسه بود! هیچ وقت دیر نمی‌رسیدم و می‌توانستم از بالای شهر کلاس‌ها را ببینم. حتی اگر باران می‌آمد، با بال‌هایم روی ابرها می‌رفتم و قطره‌های باران را تماشا می‌کردم.

گاهی هم با دوستانم مسابقه پرواز می‌دادیم. هر کس بالاتر می‌رفت، برنده بود! ابرها می‌شدند قلعه و جزیره‌های پر از ماجراجویی برای ما.

گاهی هم به حیوانات کمک می‌کردم. اگر پرنده‌ای گم شده بود یا خرگوشی در خطر بود، با پرواز کردن سریع به آن‌ها می‌رسیدم. حتی بعضی وقت‌ها بادکنک‌ها و بادامک‌ها را از درختان پایین می‌آوردم و بچه‌ها را خوشحال می‌کردم.

پرواز همچنین فرصتی بود تا دنیای جدید را ببینم. به جنگل‌های دور، کوه‌ها و دریاها می‌رفتم و با چشم خودم زیبایی‌های جهان را تماشا می‌کردم. احساس می‌کردم آزاد و قهرمان هستم و هیچ چیزی نمی‌تواند مرا متوقف کند.

نتیجه‌گیری:

اگر می‌توانستم پرواز کنم، زندگی پر از شادی، ماجراجویی و کمک به دیگران می‌شد. آن وقت می‌فهمیدم که دنیا چقدر بزرگ و زیباست و من چقدر خوش‌شانس هستم که می‌توانم آزاد باشم و بال‌های خیال خودم را باز کنم.

انشا در مورد اگر می توانستم پرواز کنم با مقدمه بدنه نتیجه
مقدمه

گاهی اوقات در آسمان آبی پرواز پرندگان را می‌بینم و با خود فکر می‌کنم که چقدر زیبا و آزادی‌بخش است اگر می‌توانستم مانند آنها پرواز کنم. پرواز، آرزویی است که همیشه در قلب انسان‌ها بوده است. با بال‌هایی نامرئی، می‌توان دنیا را از بالا تماشا کرد و از محدودیت‌های زمین جدا شد.

بدنه

اگر می‌توانستم پرواز کنم، اولین کاری که می‌کردم، سفر به دورترین و زیباترین نقاط دنیا بود. از بالای کوه‌های بلند، دشت‌های سبز، دریاهای بی‌کران و شهرهای شلوغ عبور می‌کردم و عظمت طبیعت و هنر دست انسان را از دیدی دیگر می‌دیدم.

پرواز به من فرصت می‌داد تا در سکوت آسمان‌ها فکر کنم، رویاهای بزرگ‌تری بسازم و آرامش واقعی را تجربه کنم. هر وقت دلم می‌گرفت، بال‌هایم را باز می‌کردم و به سمت خورشید پرواز می‌کردم. نور خورشید گرمم می‌کرد و احساس می‌کردم که همه مشکلات روی زمین کوچک و ناچیز هستند.

با پرواز می‌توانستم به نیازمندان کمک کنم. به جاهایی می‌رفتم که دسترسی به آنها سخت بود و شادی و کمک را برایشان به ارمغان می‌آوردم. همچنین، می‌توانستم پرندگان را بهتر بشناسم و دنیای آنها را درک کنم.

نتیجه

پرواز آرزویی است که شاید هرگز محقق نشود، اما خیال آن می‌تواند ما را به دنیای زیبای رویاها ببرد. اگرچه نمی‌توانیم پرواز کنیم، اما می‌توانیم با فکرهای بلند و هدف‌های بزرگ، زندگی خود را مانند یک پرنده به سوی اوج پیش ببریم. شاید بال نداشته باشیم، اما اراده و رویاهایی داریم که می‌توانند ما را به دورترین آسمان‌ها ببرند.

انشا با موضوع پرواز کردن
مقدمه:

برای من، پرواز فقط یک فانتزی دوران کودکی نیست، بلکه چیزی است که قرن ها انسان ها را مجذوب خود کرده است. تصور میکنم که در آسمان پرواز می کنم، احساس می کنم باد به موهایم می خورد و احساس آزادی می کنم که از محدودیت های زمین و جاذبه فرار می کنم.

بدنه:

از بلندترین کوه‌ها گرفته تا اقیانوس‌های وسیع، هر گوشه از این سیاره باشکوه را از منظری کاملاً جدید بررسی می‌کنم. جهان از بالا متفاوت به نظر می رسد و زیبایی های پنهان و شگفتی هایی را که اغلب از روی زمین نادیده گرفته میشود از این بالا آشکار هستند.

همانطور که بدون زحمت در هوا می‌چرخم، شاهد غروب‌ها و طلوع‌های خیره‌کننده خورشید بودم که آسمان را با رنگ‌های پر جنب و جوش نقاشی می‌کرد. احساس بی وزنی به من نیرو می بخشد، افق دیدم را گسترش می دهد و به من امکان می دهد زندگی را از ابعادی کاملا متفاوت تجربه کنم.

پرواز نه تنها آرزوی من برای ماجراجویی را برآورده می کند، بلکه فرصتی برای برقراری ارتباط با طبیعت در سطح عمیقی را فراهم می نماید. بر فراز جنگل‌های سرسبز پرواز می‌کردم، شکل های مختلف درختان را تحسین می‌کردم و به سمفونی هماهنگ طبیعت گوش می‌دادم.

توانایی پرواز به من این فرصت را می دهد تا تجربه همراه شدن با مرغ مگس خوار، همراهی با عقاب ها و دیدن دلفین ها و نهنگ ها را داشته باشم و این مجموعه ای قابل توجه از خاطرات خواهد بود که کمتر کسی می تواند ادعا کند که دارد.

علاوه بر این، پرواز به من این امکان را می دهد که از سرزمین های دوردستی که همیشه مرا مجذوب خود کرده اند دیدن کنم که از مکان های باستانی گرفته تا شهرهای شلوغ امروزی را شامل می شود. من می توانم بدون زحمت به اهرام مصر سفر کنم و از معماری تاج محل شگفت زده شوم.

نتیجه:

فراتر از هیجان شخصی، پرواز مزایای دیگری نیز خواهد داشت. دیگر خبری از ترافیک یا حمل و نقل عمومی شلوغ نیست! رفت و آمد به محل کار یا سفر در مسافت های طولانی تبدیل به یک نسیم می شود و باعث صرفه جویی در وقت گرانبها و کاهش استرسی می شود که اغلب با کارهای روزمره ما همراه است.

انشای ذهنی درباره اگر می توانستم پرواز کنم
مقدمه:

اگر می توانستم پرواز کنم یکی از بزرگترین آرزوهایم به واقعیت تبدیل می‌شد. همیشه در طبیعت پرنده‌ها را تماشا می‌کردم و از آنها الهام می‌گرفتم. آنها با آزادی و زیبایی پروازشان، همیشه در آسمان می‌چرخیدند و احساس خوشبختی و خلاقیت را در من به وجود می‌آوردند.

بدنه:

اگر می‌توانستم پرواز کنم، احساسی عجیب و جذاب را تجربه می‌کردم. بال زدن و از زمین جدا شدن، حسی از آزادی و مسئولیت کمتر را به من القا می‌کرد. برخی از روزها فقط به آسمان نگاه می‌کردم و تصور می‌کردم که دارم در آنجا پرواز می‌کنم. این تصور دائماً یک لبخند روی لبانم می‌آورد و انرژی مثبتی به من می‌بخشید.

اگر می‌توانستم پرواز کنم، می‌توانستم به مکان‌های دور و نزدیک سفر کنم چون آسمان مکانی است برای کاوش و خلاقیت و من می‌توانستم در هر جایی که بخواهم حضور داشته باشم. از پاریس تا نیویورک، از پیرامون چشم‌اندازهای زیبا تا سپردن خود به باد، تمام این تجربه‌ها در دسترسم قرار می‌گرفتند.

اگر می‌توانستم پرواز کنم، احساسی شگفت‌انگیز و متفاوت را تجربه می‌کردم. پرواز یکی از رویاهای بزرگ انسانی است و این احساس خیال‌پردازی و آزادی را در من تقویت می‌کرد. همیشه دلم می‌خواست به یک پرنده تبدیل شوم و با بال‌هایم در آسمان پر بزنم.

اگر می‌توانستم پرواز کنم، حسی از آزادی، زیبایی و خوشبختی را تجربه می‌کردم. این تجربه مثل یک رویا برایم بود و همیشه در دلم خواهد ماند. البته، در دنیای واقعی من نمی‌توانم پرواز کنم، اما همچنان می‌توانم به خواب‌ها و آرزوهایم توجه کنم و از آنها الهام بگیرم.

نتیجه:

توانایی اوج گرفتن در آسمان مانند یک پرنده، تجربه ای وصف ناپذیر مملو از مناظر الهام بخش و آزادی غیرقابل تصور است. اگر این فرصت به من داده می شد، از آن استفاده می کردم تا آسمان ها را در آغوش بگیرم و از لحظه لحظه این هدیه خارق العاده – هدیه پرواز – لذت ببرم.

موضوع انشا اگر می توانستم پرواز کنم

مقدمه

پرواز کردن مثل پرنده ها یکی از آرزوهای من است. در این انشا می‌خواهم از این آرزوی خودم برای شما بگویم.

بدنه انشا

من اگر بال داشتم می‌توانستم به هر جایی دلم می‌خواهد پرواز کنم و دنیا را از آسمان و بالای ابرها تماشا کنم. بعضی وقت ها که پرنده ای را در آسمان می‌بینم با خودم می‌گویم کاش من هم می‌توانستم مثل یک پرنده آزاد پرواز کنم.

البته ما انسان ها می‌توانیم با هواپیما از آسمان زمین را ببینیم. اما پرواز مثل پرنده ها زیباتر است. اگر می‌توانستم پرواز کنم بالای ابرها می‌رفتم و از بین آن‌ها با سرعت عبور می‌کردم و با ابرها و پرنده ها بازی می‌کردم.

من اگر می‌توانستم پرواز کنم زیبایی های طبیعت را بهتر می‌دیدم. با پرواز از کنار گل ها بوی آن‌ها را حس می‌کردم و از منظره هایی که هنگام پرواز می‌دیدم لذت می‌بردم.

من اگر بال داشتم می‌توانستم سریع‌تر به هر جایی دلم می‌خواهد بروم. مثلا برای آمدن به مدرسه لازم نبود یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوم چرا که می‌توانستم با پرواز خیلی زود از خانه به مدرسه برسم. حتی لازم نبود سوار اتومبیل و اتوبوس شوم.

من دلم می‌خواهد با پرواز به جاهای مختلف سفر کنم. به شهرها و کشورهای دیگر بروم و مکان های دیدنی آن‌ها را ببینم و با مردم کشورهای دیگر آشنا شوم. من می‌خواهم بالای کوه ها، دریاها و جنگل های مختلف پرواز کنم و از آرامش پرواز لذت ببرم. من اگر می توانستم پرواز کنم از بالای خانه، کوه ها و دشت ها، عکس های زیبایی می‌گرفتم و آن‌ها را به خانواده و دوستانم نشان می‌دادم.

البته من می‌دانم پرواز کردن فقط لذت و آرامش نیست. پرنده ها هم با خطرات مختلفی مثل رعد و برق روبرو هستند. حتی ممکن است پرنده های بزرگ‌تر مثل عقاب، پرنده های کوچکتر را شکار کنند. شاید اگر به اندازه پرنده هایی مثل گنجشک کوچک بودم مرا از روی زمین با سنگ می‌زدند. اما باز هم دلم می‌خواهد پرواز را تجربه کنم. به نظر من خطرهای پرواز هم جالب هستند و در پرواز ماجراهای مختلفی پیش می‌آید.

شاید پرواز مثل پرنده ها یک رویای غیرممکن باشد. اما خیال پرواز هم جالب است و من را به آسمان ها و دنیای پرنده ها می‌برد.

نتیجه گیری

پرواز در آسمان هرچند خطرناک است اما جالب هم هست. من اگر می توانستم پرواز کنم زیبایی های طبیعت را راحت‌تر می‌دیدم و آزاد و سریع هرجایی که می‌خواستم سفر می‌کردم.

منبع | روزانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا