آموزشی

۱۰ انشا کامل و جدید با موضوع پدرم چگونه مردی است؟

با ۱۰ انشا کامل و جدید با موضوع پدرم چگونه مردی است؟ در ادامه همراه ما باشید.

اینتین – انشا با موضوع پدرم چگونه مردی است؟ را در ادامه قرار داده‌ایم. انشا به فرد این امکان را می‌دهد که خلاقیت خود را به نمایش بگذارد. با نوشتن داستان‌ها یا توصیف‌های خلاقانه، فرد می‌تواند دنیای خیالی خود را بسازد و احساسات و ایده‌های جدیدی را کشف کند.

انشا درباره پدرم چگونه مردی است

مقدمه: پدرم مردی بزرگ و ستودنی است که کوه غرور است و من به او افتخار می کنم. مردی از تبار باران و دانایی و عشق و مهرورزی که همه عمرش را صرف کار و معیشت خانواده نمود و هنوز هم که توانی در بدن دارد برای ما قدم بر می دارد و نمی گذارد آب در دل هیچ کداممان تکان بخورد.

بدنه: پدرم مردی است که به من اخلاق و مهر ورزی و دوست داشتن هم نوع را یاد داده است . پدرم مردی است که در کنار کار و معاش به من دین و چگونه زیستن را آموخته است. پدرم با همه دل مشغولی هایی که دارد، هر شب برایم داستانی و کتابی می خواند و مرا با دنیای پیرامونم آشنا می کند.

از سرگذشت مردان بزرگ می گوید و تاریخ را برای من و برادر و خواهرم باز گو می کند. پدرم مردی است که در میان گفته ها و رفتارهایش حق الناس را به من گوشزد می کند و از من می خواهد که حرمت رفاقت و نان ونمک و دوستی را حفظ کنم و هیچ وقت پشت سر کسی بد نگویم.

او معلم اخلاق و مدارا و لحن خوش است و علی رغم این که خسته از سرکار می رسد، اول جویای حال مادر می شود و سراغش را می گیرد. پدر مردی است که همه لحظاتش را صرف شادی و خوشی خانواده کرده است. او در حین گفته هایش از ما می خواهد که با خوبی و خوشی با مردم رفتار کنیم و به هیچ کس اهانت نکنیم.

برای جامعه خود فرد مفیدی باشیم و برای سربلندی و اعتلای وطن از هیچ کوششی دریغ نکنیم. در سنگر درس و مدرسه دین را هم خوب بیاموزیم و واجبات را انجام دهیم. پدرم یک معلم است و من به این رفتارهایش افتخار می کنم.

نتیجه گیری: پدرم مردی با گذشت و دیندار است که می تواند الگوی خوبی برای من باشد. او مردی دانا و اهل کتاب و مطالعه است که به من راه و رسم مردم داری و صداقت و رعایت حقوق همگان را آموزش می دهد. من هم باید تمام گفته های او را به کار بندم و راه و نقشه زندگی خویش قرار دهم.

انشا در مورد پدرم چگونه مردی است

مقدمه: پدرم مردی است که موجب غرور و افتخار من است و من به داشتنش می بالم. او مردی ستودنی و یک رزمنده دوران جنگ است که هر بار که پای سخنش می نشینم احساس غرور می کنم و با خود می گویم تو چه مرد بزرگی بوده ای و من نمی دانستم.

بدنه: پدرم مردی از تبار باران و از دوستان شهیدان بزرگی چون باکری و همت بوده و حالا هم خاطراتشان را برای ما تعریف می کند. پدرم مردی از دوران جنگ و دلاوری و شهامت است که برای حفظ و نگه داری وطن هفته هفته گرسنه مانده است و در کوه و کمر شب را سپری کرده است.

پدرم مردی با وقار و اهل دین و نماز و دستگری از مردم است. او همان مردی بزرگ است که در باران و برف و سختی و درد و مشکلات راه و کارش فراموش نمی شود و همواره در راه رسیدن به هدفش تلاش می کند. او ما را ترغیب به درس خواندن می کند تا در آینده کشور را بسازیم و ترسی از دشمن و سختی و مشکلات نداشته باشیم. پدرم مردی است که با دستان او و امثال او چرخ اقتصاد کشور می چرخد.

او همان مردی است که دانه دانه گندم به خاک می ریزد و برای جلوگیری از واردات خرمن خرمن محصول درو می کند. پدرم مردی است که از خروس خوان صبح تا خستگی خورشید در حال تلاش و کوشش و فعالیت است تا جوانان و اساتید و دانشگاهیان در مراکز آموزشی در کلاس درس باشند و هر روز اختراعی ثبت کنند و به نام وطن ثبت کنند.

پدر جان من و امثال من هم قول می دهیم که از زحمات و تلاش های بی نظیر شما خوب و به نحو احسن استفاده کنیم و عمر خود را صرف بهروزی و سعادت وطن کنیم و بر دستان مبارک تو و امثال تو بوسه عشق می زنیم و از خدا برای شما آرزوی سلامتی داریم. از خدا می خواهیم که سالیان سال در کنار ما باشید تا از تجارب و ایده های شما استفاده کنیم.

نتیجه گیری: ستون و اساس هر خانه پدر است. اگر پدری نتواند باور و اعتماد اهل خانه را کسب کند، کم کم بنیان خانه اش سست شده و خانواده راه را گم می کند. پس بر اهل خانه واجب است که حرمت پدر را در هر شرایط حفظ کند. پدر که قوی باشد، خانه و اهلش با صلابت خواهند بود.

انشا درباره پدرم چگونه مردی است؟ (پایه هشتم)

مقدمه:

پدر من، مردی است قوی و تنومند، با قلبی به وسعت آسمان و روحی به لطافت گلبرگ‌های یاس. او ستونی استوار در زندگی من، پناهگاهی امن در برابر طوفان‌های روزگار و تکیه‌گاهی مطمئن برای تمام لحظات سخت زندگی.

بدنه:

دستان پدرم، پهن و پر از پینه، گواه سال‌ها تلاش و مرارت است. اما در عین حال، نوازشگرترین دست‌هایی هستند که تا به حال لمس کرده‌ام.

چشمان پدرم، عمیق و پرمغز، دریچه‌ای به دنیایی از تجربه و حکمت است. من همیشه می‌توانم درک و محبت را در نگاه او ببینم.

صدای پدرم، محکم و رسا، لحنی از اقتدار و رهبری دارد. اما در عین حال، گرم‌ترین و دلنشین‌ترین صدایی است که تا به حال شنیده‌ام.

پدر من، مردی صبور و بردبار است. او همیشه در برابر اشتباهات من با مهربانی برخورد می‌کند و به من کمک می‌کند تا از آنها درس بگیرم.

پدر من، مردی فداکار و از خودگذشته است. او همیشه منافع خانواده‌اش را در اولویت قرار می‌دهد و برای رفاه و آسایش آنها تلاش می‌کند.

پدر من، مردی با ایمان و متعهد است. او به من آموخته است که در زندگی همیشه به خدا توکل کنم و در برابر مشکلات صبور و شکیبا باشم.

پدر من، بهترین دوست و یار من در زندگی است. او همیشه در کنار من است، غم‌ها و شادی‌هایم را با من شریک می‌شود و به من کمک می‌کند تا به آرزوهایم برسم.

نتیجه گیری:

من به خاطر داشتن چنین پدری، به خودم افتخار می‌کنم و از صمیم قلب به او عشق می‌ورزم.

انشای ادبی درباره پدرم چگونه مردی است
مقدمه:

پدر من، مردی قوی و با اراده است. او مثل کوهی استوار در برابر مشکلات ایستادگی می‌کند و هرگز تسلیم نمی‌شود. او پناهگاه امن من در زندگی است و من می‌دانم که همیشه می‌توانم روی او حساب کنم.

بدنه:

پدر من، مردی زحمتکش و تلاشگر است. او از صبح تا شب برای رفاه خانواده‌اش تلاش می‌کند و هرگز از کار کردن خسته نمی‌شود. او به من یاد داده که برای رسیدن به اهدافم باید سخت تلاش کنم و از هیچ تلاشی دریغ نکنم.

پدر من، مردی عادل و منصف است. او همیشه با دیگران با احترام رفتار می‌کند و به حقوق آنها احترام می‌گذارد. او به من یاد داده که باید همیشه در مقابل ظلم بایستم و از مظلومان دفاع کنم.

پدر من، مردی مهربان و دلسوز است. او همیشه به فکر خانواده‌اش است و هرگز آنها را تنها نمی‌گذارد. او در مواقع سختی، همدم و غمخوار ما است و به ما آرامش می‌دهد.

پدر من، مردی دانا و باتجربه است. او همیشه حرف‌های قشنگی برای گفتن دارد و من می‌توانم از تجربیات او در زندگی استفاده کنم. او به من یاد داده که چگونه در زندگی درست و غلط را تشخیص دهم و بهترین تصمیم‌ها را بگیرم.

پدر من، بهترین دوست من در زندگی است. من می‌توانم با او در مورد هر چیزی صحبت کنم و می‌دانم که او همیشه حرف‌هایم را با جان و دل گوش می‌دهد. او به من یاد داده که چگونه رازدار باشم و به دیگران اعتماد کنم.

نتیجه گیری:

من به خاطر تمام چیزهایی که پدرم به من داده است، از او سپاسگزارم. به خاطر عشقی که نثار من کرده، به خاطر زحماتی که برایم کشیده و به خاطر تمام درس‌هایی که به من داده است.

من به تمام پدران دنیا به خاطر تمام فداکاری‌ها و زحماتشان تبریک می‌گویم.

انشا درباره پدرم چگونه مردی است؟ (پایه هشتم)

پدر واقعا کلمه ای زیبا که از درونش کلی معنای فداکاری و از خود گذشتگی و صمیمیت بروز می دهد.

پدر من کسی است که حاضر است حتی از هرچیزی که باعث پیشرفت و خوشحالی خودش می شود بگذرد و همه این ها را دودستی به فرزندش تقدیم کند.

او همان کسی است که صورتش را با سیلی سرخ نگه میدارد تا یک وقت آبروی فرزندش جلوی دوستان به مخاطره نیفتد.

پدر من همیشه بدترین ها را به جان می خرد تا یک وقت اعضای خانواده اش بیهوده به چیزی که می خواهند زل نزنند و فکرشان مشغول نشود.

همه می دانند همیشه غم برای پدر است و غصه برای مادر و امید هم برای فرزند است.

اغلب پدرها بهترینها را برای خود نمی خواهند تا معنی ایثار وفداکاری را عملا به فرزند نشان دهند.

آنها درسخت ترین شرایط زندگی چیزی را به زبان نمی آورند تا شجاعت به معنای واقعی را آموزش دهند و محیط گرم خانه را تبدیل به غم خانه نکنند.

پدر بارها راضی به التماس شده تا خانواده اش از کسی چیزی درخواست نکنند.

قدرتمند ترین اراده ها نمی تواند اراده ی پولادین یک پدر را برای سربلندی خانواده اش بشکند.

این خاصیت را خداوند به پدر داده است تا همیشه چون کوهی استوار باشد و چون باران بخشنده و چون نسیم شادی بخش باشد.

پدر و مادر خدای احساس و کوه صبر هستند چه قدر خوشحالم که دو نعمت بزرگ را در خانه ام دارم .

اکنون که خوب فهمیدم چه نعمات بزرگی را در کنار خودم دارم بیشتر مواظبم تا دل آنها را نرنجانم چون می دانم دلشان چون بلور صاف وروشن اما شکننده است اگر خدایی نکرده بشکند خانه سوت وکور می شود.

پدر من مردی تمام عیار است…

انشا درباره پدرم چگونه مردی است؟ برای کودکان

پدرم مردی مهربان، فداکار، با گذشت و سخت کوش است، او تکیه گاهی امن و همیشگی برای من است و تمام نگرانی ها و تشویش های زندگی ام را با وجود او به دست فراموشی می سپارم.

بیش تر اوقات خستگی را از چهره اش می خوانم و احساس می کنم به اندازه تمام سال هایی که تلاش کرده خسته است در آن لحظه ها دوست دارم دست های مهربانش را در دست بگیرم و بوسه باران کنم و به او بگویم که تا چه اندازه سپاسگزار خوبی ها و مهربانی هایش هستم.

او نماد صبر و آرامش است و تنها زمان های کم و کوتاه می توان خشم و ناراحتی اش را دید زیرا که پدرم اندوه و خشمش را در بیرون از خانه جای گذاشته و با لبخندی بر لب به خانه بر می گردد اما گاهی من غم را در پشت چهره ی آرام و بی صدایش تشخیص می دهم و دلم می خواهد کاری انجام دهم تا حال بهتری داشته باشد.

پدرم کوهی از تجربه است و هر زمان که از او راهنمایی بخواهم با جان و دل تمام آن چیزی که می داند را برایم شرح می دهد تا راهنمایم باشد و مرا از اتفاقات بدی که ممکن است برایم رخ دهد دور کند.

این روز ها گذر زمان را بیش تر از همیشه حس می کنم زیرا که می بینم تعداد موهای سپید پدرم مدام بیش تر و بیش تر می شود دلم می خواهد زمان را متوقف کنم و پدرم، دوست داشتنی ترین مرد دنیا را همیشه خوب و جوان ببینم.

برای پدری به خوبی و مهربانی او تنها سپاسگزاری شایسته، خوب زندگی کردن و موفق شدن من است، دوست دارم بداند که هیچ لحظه ای این را فراموش نمی کنم و در همه حال می کوشم تا او را سربلند کنم.

انشا درباره پدرم کیست و چگونه مردی است
مقدمه:

به نام خالق مهربانی انشای خود را در مورد پدر ، مهربان ترین عشق بی ریای انسان آغاز میکنم .

بدنه انشا:

راستش وقتی به خودم و پدرم فکر میکنم ، باید اعتراف کنم همه چیز شبیه فیلم های رمانتیک و پر سوز و گداز عاشقانه نیست ! ما همیشه با هم رفیق نیستیم . همیشه با لبخند و خوشی و گفت و گو کنار هم نیستیم . خیلی وقت ها با هم دعوا و بحث میکنیم . حتی گاهی وقت ها دوست دارم با پدرم قهر کنم . گاهی دلم میخواهد پدرم بیشتر من را درک کند و به نظرات و سلیقه ام احترام بگذارد.

با این وجود در مورد یک چیز کاملا مطمئن هستم . این که در سرتاسر جهان هیچ کس به اندازه پدر و مادرم من را دوست ندارند و نخواهند داشت. همه دوستی ها و روابط انسان ها بر اساس سود و زیان متقابل است ، یعنی اگر تو به کسی بدی کنی به تو بدی میکند و اگر خوبی کنی ، خوبی خواهی دید. تنها رابطه ای که از هر نوع حسابگری دور است احساسی ست که پدر و مادر به فرزند خود دارند.

آنها فرزندان خود را با همه ضعف ها ، ایراد ها ، بدی ها و کم لطفی ها از صمیم قلب دوست دارند. حتی فرزندان بیمار ، گرفتار یا پر دردسر…

من این را از خیلی از بزرگتر ها شنیده ام که بچه ها حتی وقتی بزرگ شوند ، حتی وقتی مسن شوند یا خودشان صاحب زندگی و فرزند باشند باز هم برای پدر و مادر بچه حساب میشوند. و من با این که هنوز نوجوانم این موضوع را درک میکنم.

نتیجه گیری:

من و پدرم همیشه با هم خوب نیستیم . ما با هم اختلافاتی داریم . اما من از صمیم قلبم آگاهم که در تمام دنیا هرگز کسی برای من پدر نخواهد شد. هرگز چنین تکیه گاه و پناه امنی در جهان نخواهم یافت و هرگز هیچ کس را مثل تو ، پدر عزیزم دوست نخواهم داشت.انشا در م

انشای پدر من چگونه آدمی است
مقدمه :

نوشتن از کسی که تار و پود وجودم را از او دارم قطعا سخت و دشوار است ولی با نام خداوند توانا قلم در دست میگیرم و انشای خود را با موضوع «پدرم چگونه مردی است» آغاز میکنم.

متن انشا:

پدرم … مرد خوبی است . مثل همه پدر ها در جهان زحمت کش و بی ادعاست . بیشتر زمان روز ما او را نمی بینیم چون مشغول کار و تلاش برای گذران زندگی حال و تامین آینده ماست . پدرم هیچ وقت از این همه کار گله ای نمیکند. حتی گاهی فکر میکنم اگر هر روز به جای بیست و چهار ساعت صد ساعت بود باز هم بیشتر آن را صرف تلاش برای زندگی خانواده اش میکرد.

شاید همه آدم ها مادران را نماد عشق حقیقی بشری بشناسند و فکر کنند پدر ها ، خشک ، بی عاطفه ، سرد و زیادی جدی هستند. اما من باور نمیکنم کسی بتواند بدون یک قلب سرشار از عشق و محبت برای فرزندانش این همه فداکاری کند. پدر من هم مثل خیلی از پدر های دیگری اغلب خواسته های من و خواهر و برادرم را به خودش ترجیح میدهد . خیلی وقت ها برای تهیه وسایل مورد نیاز زندگی ما از خریدن یک کفش نو یا کتاب مورد علاقه اش میگذرد . راستش فکر میکنم او خیلی وقت است خودش را فراموش کرده و بیشتر به فکر ما و خوشحالی ماست.

پدر من دلسوز ، مهربان ، فداکار ، زحمت کش و قوی است. روزهای کودکی که پدرم قهرمان اول زندگی ام بود را به خاطر میاورم . روزهایی که فکر میکردم هیچ انسانی روزی زمین به قدرت و هوش و توان پدر من نیست . حالا بزرگ شده ام ولی … دلم میخواهد به پدرم بگویم که تو هنوز اولین و آخرین قهرمان زندگی من هستی.

نتیجه گیری:

حالا که این سطور را در دفتر انشای خود مینویسم ، بغضی آرام گلویم را میفشارد . آرزو میکنم زودتر بزرگ شوم و به جای اینکه همیشه به پدرم تکیه کنم و نیاز هایم را به او بگویم برایش کاری انجام دهم و حتی روزی من تکیه گاه و مایه راحتی خیال پدرم باشم . بله من دوست دارم بزرگ شوم و شاید روزی من برای پدرم پدری کنم.

انشای ادبی پدر من چگونه آدمی است

سلام؛

سلامی به گرمی آفتاب وبه زیبایی مهتاب ، به زیبایی پرهای پرستو وبه آواز بلبلان خوشرو.

سلام به پدر عزیزتر از جانم که بدون گرمای دستانش ، زندگی معنایی نخواهد داشت.

می خواهم برایت نامه بنویسم اما نمی دانم چه بگویم ، از مهربانی هایت ، خوبی هایت و….

به نطر من توازهمه پدرها مهربان تری,خوشروتر هستی.تورا دوست می دارم به اندازه ی تمام ستاره ها,آسمان ها وکهکشان ها.

روزی از معلم ریاضی پرسیدم:شما چه قدر پدرتان را دوست دارید؟

وآهی از ته دل کشید گفت:اگربود به اندازه ی تمام اعداد دوستش داشتم کمی دلم برایش سوخت.

به سراغ معلم شیمی رفتم و اوگفت:پدر مانند هسته ای است که فرزندان به دورآن می گردند از حرف او هیچ نفهمیدم.

به سراغ معلم فیزیک رفتم او گفت:پدر خورشیدی است که هیچ گاه خورشید گرفتگی اش را نمی بینی. پاسخ او مرا گیج تر کرد.

معلم جغرافیا گفت:او مانند اقیانوسی پهناور است که چند قاره را به هم متصل می کند. با خود گفتم پدر هیچ شباهتی با اقیانوس دارد؟

اما خوب چه میشودکرد نظر معلم جغرافیا بود دیگر.

در نهایت به سراغ معلم ادبیات رفتم وسوالم را تکرار کردم گفت:

پدر مانند آسمانی وسیع و پهناور است که این پهناوری در صبرش مشاهده می شود.

به هرحال دیگر ناامیدشده بودم.

حالا وظیفه من در مقابل اوچیست؟

ناگهان به سراغ معلم قرآن رفتم و از او پرسیدم او گفت:چرانگاهی به کتابی که خدا با ماحرف می زند نمی اندازی ؟

قرآن را باز کردم وناگهان چشمم به این آیه افتاد: به پدر و مادر خودنیکی کنید.

پدر خوب ومهربانم نمی دانم چرا این شعر یادم آمد ومی خواهم برایت بنویسم:

با مادر خویش مهربان باش

آماده خدمتش به جان باش

با چشم ادب نگر پدر را

از گفته اومپیچ سر را

چون این دو شوند از توخرسند

خرسند شود ز تو خداوند

منبع | روزانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا