اگه موقع خوندن فارسی ششم گاهی معنی بعضی شعرها یا جواب سوالها برات سخته، نگران نباش!
اینجا میتونی جواب تمام تمرینها، درک مطلبها و معنی شعرها و متنهای کتاب فارسی ششم رو پیدا کنی، اونم خیلی روان و قابلفهم.
اینتین – توی این بخش، همهی درسهای کتاب فارسی ششم ابتدایی رو برات جمع کردیم؛ از معنی شعرها و واژهها گرفته تا جواب درست تمرینها و نگارشها.
هر درس جدا توضیح داده شده تا راحتتر پیداش کنی. با خوندن این جوابها هم درس رو بهتر یاد میگیری، هم مطمئن میشی که پاسخهات درسته. دیگه نیازی نیست کل اینترنتو زیر و رو کنی، همهچی همینجاست.
معنی فارسی ششم ابتدایی / ستایش
۱- به نام آن که جان را فکرت آموخت ◈※◈ چراغِ دل به نورِ جان برافروخت
معنی: به نام خداوندی که به روح آدمی توانایی فکر کردن بخشید و به دل همانند چراغی نور بخشید
کلمات:
جان: روح
فکرت: اندیشه کردن ، فکر کردن
آموخت: یاد داد
دل: قلب
نور: روشنایی
برافروخت: روشن کرد
۲- ز فضلش هر دو عالم، گشت روشن ◈※◈ ز فیضش خاکِ آدم، گشت گُلشن
معنی: از بخشش خداوند هر دو جهان روشن و نورانی شد و خاکِ وجود آدم، گلستان شد
کلمات:
زِ: مخفف از
فضل: بخشش ، احسان
فیض: بخشش ، عطا
گلشن: گلستان
۳- جهان، جمله، فروغِ نورِ حق، دان ◈※◈ حق اندر وی ز پیدایی است پنهان
معنی: جهان را به تمامی، پرتوی از نور وجود خداوند بِدان و خداوند به دلیل آنکه در کمال پیدایی و آشکار بودن است، در این جهان پنهان به نظر می رسد.
کلمات:
جهان: دنیا
جمله: تمام ، همه ، همگی
فروغ: نور ، روشنایی
دان: مخفف بدان
حق: در اینجا یعنی خداوند
اندر وی: در او
پیدایی: آشکار بودن
پنهان: نهان ، مخفی
۴- خِرَد را نیست تابِ نور آن روی ◈※◈ بُرو از بهرِ او، چشمِ دگر جوی
معنی: عقل انسان توانایی درک خداوند را ندارد برای دیدن خداوند باید دنبال چشم دیگری (چشم دل) بود
کلمات:
خِرد: عقل
تاب: توان ، قدرت
روی: چهره ، صورت
از بهر: برای
دگر: مخفف دیگر
جوی: مخفف بجوی ، جست و جو کن
۵- در او هرچه آن بگفتند از کم و بیش ◈※◈ نشانی دادهاند از دیدهی خویش
معنی: هرچه کم و زیاد از خداوند گفتهاند همه بر اساس دیده های چشم خود بوده است
کلمات:
در او: درباره ی او
بیش: زیاد
دیده: چشم
خویش: خود
۶- به نزدِ آن که جانش در تجلّی است ◈※◈ همه عالَم، کتابِ حق تعالی است
معنی: آن کسی که جانش در حضور خداوند قرار دارد، همه ی جهان را همچون کتابی می داند که از وجود خداوند خبر می دهد
کلمات:
به نزد: پیش
تجلّی: جلوه گری ، آشکار شدن
عالم: جهان
تعالی: بلند مرتبه ، برتر
معنی کلمات شعر ستایش ششم
جان: روح پیدایی: آشکار بودن
فکرت: اندیشه کردن ، فکر کردن پنهان: نهان ، مخفی
دل: قلب خِرد: عقل
آموخت: یاد داد تاب: توان ، قدرت
نور: روشنایی روی: چهره ، صورت
برافروخت: روشن کرد از بهر: برای
زِ: مخفف از دگر: مخفف دیگر
فضل: بخشش ، احسان جوی: مخفف بجوی ، جست و جو کن
فیض: بخشش ، عطا در او: درباره ی او
گلشن: گلستان بیش: زیاد
جهان: دنیا دیده: چشم
جمله: تمام ، همه ، همگی خویش: خود
دان: مخفف بدان به نزد: پیش
فروغ: نور ، روشنایی تجلّی: جلوه گری ، آشکار شدن
حق: در اینجا یعنی خداوند عالم: جهان
اندر وی: در او تعالی: بلند مرتبه ، برتر
هم خانواده شعر ستایش ششم
عالم = علم= معلوم
حق = حقایق = محقق
پنهان = نهان
نشانی= نشانه
متضاد و مخالف کلمات شعر ستایش ششم
بر افروخت ≠ خاموش کرد
روشن ≠ خاموش
پیدایی ≠ پنهانی
نور ≠ تاریکی
کم ≠ بیش
خرد ≠ جهالت
منبع | همیار