کتاب

معنی و تفسیر شعر «آمد بت میخانه تا خانه برد ما را …» از دیوان شمس مولانا

با معنی و تفسیر شعر «آمد بت میخانه تا خانه برد ما را …» از دیوان شمس مولانا تو این مطلب همراه ما باشید.

اینتین – غزلیات مولانا پر از معانی عمیق و فلسفی هستند. او در این اشعار به بررسی موضوعاتی چون عشق، عرفان، حقیقت و وجود می‌پردازد و خواننده را به تفکر و تأمل دعوت می‌کند.

غزل شماره ۷۳

آمد بت میخانه تا خانه برد ما را

بنمود بهار نو تا تازه کند ما را

بگشاد نشان خود بربست میان خود

پر کرد کمان خود تا راه زند ما را

صد نکته دراندازد صد دام و دغل سازد

صد نرد عجب بازد تا خوش بخورد ما را

رو سایه سَروَش شو پیش و پس او می‌دو

گرچه چو درخت نو از بن بکند ما را

گر هست دلش خارا مگریز و مرو یارا

کاول بُکشد ما را و آخر بِکشد ما را

چون ناز کند جانان اندر دل ما پنهان

بر جمله سلطانان صد ناز رسد ما را

بازآمد و بازآمد آن عمر دراز آمد

آن خوبی و ناز آمد تا داغ نهد ما را

آن جان و جهان آمد وان گنج نهان آمد

وان فخر شهان آمد تا پرده درد ما را

می‌آید و می‌آید آن کس که همی‌باید

وز آمدنش شاید گر دل بجهد ما را

شمس الحق تبریزی در برج حمل آمد

تا بر شجر فطرت خوش خوش بپزد ما را

تفسیر این شعر

این شعر از مولانا جلال‌الدین رومی، شاعر و عارف بزرگ ایرانی، به بیان تجربیات عاشقانه و معنوی می‌پردازد. در ادامه، هر بیت را به زبان ساده توضیح می‌دهم:

۱. آمد بت میخانه تا خانه برد ما را / بنمود بهار نو تا تازه کند ما را

– معشوق (بت) به میخانه (محل عشق و شادی) آمد و ما را با خود برد. او به ما بهار جدیدی نشان داد تا زندگی‌امان را تازه کند.

۲. بگشاد نشان خود بربست میان خود / پر کرد کمان خود تا راه زند ما را

– معشوق نشانه‌های خود را به ما نشان داد و به ما نزدیک شد. او کمان عشق خود را پر کرد تا ما را هدف قرار دهد.

۳. صد نکته دراندازد صد دام و دغل سازد / صد نرد عجب بازد تا خوش بخورد ما را

– او صد نکته و راز در دل ما می‌اندازد و با دغل‌کاری‌هایش، ما را سرگرم می‌کند. او بازی‌های عجیبی می‌کند تا ما را خوشحال کند.

۴. رو سایه سَروَش شو پیش و پس او می‌دو / گرچه چو درخت نو از بن بکند ما را

– به سایه معشوق برو و دور او بچرخ. حتی اگر او مانند درختی جدید، ما را از ریشه‌اش جدا کند، باز هم باید دنبال او باشیم.

۵. گر هست دلش خارا مگریز و مرو یارا / کاول بکشید ما را و آخر بِکشد ما را

– اگر دل معشوق سنگین و سخت باشد، از او دور نشوید، زیرا او ما را به عشق می‌کشاند و در نهایت ما را خواهد کشت.

۶. چون ناز کند جانان اندر دل ما پنهان / بر جمله سلطانان صد ناز رسد ما را

– وقتی معشوق با ناز و کرشمه در دل ما پنهان است، تمام سلطان‌ها و بزرگان هم نمی‌توانند به اندازه او بر ما ناز کنند.

۷. بازآمد و بازآمد آن عمر دراز آمد / آن خوبی و ناز آمد تا داغ نهد ما را

– بارها و بارها آن عمر طولانی (عشق) بازمی‌گردد و زیبایی و ناز به زندگی‌امان می‌آید تا داغ عشق بر دل ما بگذارد.

۸. آن جان و جهان آمد وان گنج نهان آمد / وان فخر شهان آمد تا پرده درد ما را

– آن جان (روح) و جهان (عشق) آمده است و آن گنج پنهان نیز آمده است؛ اینها همه باعث می‌شوند که دردهای ما آشکار شود.

۹. می‌آید و می‌آید آن کس که همی‌باید / وز آمدنش شاید گر دل بجهد ما را

– آن کسی که باید بیاید، بارها خواهد آمد و شاید با آمدنش، دل ما شاد شود.

۱۰. شمس الحق تبریزی در برج حمل آمد / تا بر شجر فطرت خوش خوش بپزد ما را

▪ شمس الحق تبریزی (دوست و مرشد مولانا) در برج حمل (برج اول زودیاک) آمد تا بر درخت فطرت ما، خوشی و عشق بریزد.

در مجموع، این شعر بیانگر عشق عمیق، زیبایی‌های روحانی و تاثیرات مثبت معشوق بر زندگی انسان است. مولانا با زبانی زیبا و شاعرانه، احساسات عاشقانه و معنوی خود را بیان کرده است.

منبع: روزانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا