آموزشی

۷ انشا جدید با موضوع کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد

با ۷ انشا جدید با موضوع کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد در این مطلب همراه ما باشید.

اینتین – انشا به فرد این امکان را می‌دهد که خلاقیت خود را به نمایش بگذارد. با نوشتن داستان‌ها یا توصیف‌های خلاقانه، فرد می‌تواند دنیای خیالی خود را بسازد و احساسات و ایده‌های جدیدی را کشف کند.

انشا در باره کوه به کوه نمی‌رسد ولی آدم به آدم می‌رسد
بند مقدمه (زمینه‌سازی)

کوه به کوه نمی‌رسد ولی آدم به آدم می‌رسد از ضرب المثل‌های پرکاربرد ایرانی است که اتفاقا معنای ظریف و بسیار درستی دارد. این ضرب المثل به معنای آن است که هر کاری که در حق هر شخصی انجام دهیم، جایی دوباره با او روبرو می‌شویم و راه گریز و فراری نیست. شاید بتوان گفت مفهوم این ضرب المثل تقریبا همان مفهوم قانون کارما است که بسیاری به ان معتقدند. به واقع نمی‌توانیم برخوردهای خود با دیگران را نادیده گرفته و در آینده رویارویی با آن‌ها نداشته باشیم.

بندهای بدنه (متن نوشته)

هر عملی در این جهان عکس‌العملی دارد و ما نمی توانیم از اعمال خود فرار کنیم. اگر در جایی به کسی بدی کرده و یا در مقابل او رفتار ناخوشایندی انجام داده باشیم، به‌حتم روزی در جایی دیگر با وی روبرو شده و پاسخ کار خود را دریافت خواهیم کرد. همین طور اگر جایی حقی از کسی ضایع کنیم، نباید خود را نجات یافته تصور کنیم. بی شک جایی و روزی، دوباره با آن شخص روبرو شده و باید پاسخ‌گو باشیم.

این قانون جهان است که هیچ بدی و خوبی بی‌پاسخ نماند. تمام انسان‌ها نسبت به یکدیگر مسئول هستند و هیچ کس نمی‌تواند از زیر بار گناهان و اعمال خویش شانه خالی کند. اگر بخواهیم که در زندگی همیشه با خیال راحت و اطمینان نسبت به اعمال خود زندگی کنیم، نباید به هیچ کس ظلمی کرده و یا حق کسی را ضایع کنیم.

همیشه به خاطر داشته باشیم که کوه به کوه نمی‌رسد ولی آدم به آدم می‌رسد و آدمیزاد را گریزی از اعمال خود نیست. گاهی اوقات برخی از افراد با تصور فراموش شدن بدی‌ها و ظلم‌های خود، همه چیز را تمام شده می‌دانند. اما روزی که با شخص مظلوم واقع شده و یا کسی که به هر ترتیبی به او بدی کرده‌اند، روبرو شوند؛ این ضرب المثل را به یاد خواهند آورد.

بند نتیجه‌گیری (جمع‌بندی)

خوبی و بدی در این دنیا یا در دیار باقی، پاسخ داده خواهد شد. حتی اگر در این جهان از دام گناهان و بدی‌های خود بگریزیم، در جهانی دیگر و پس از مرگ با آثار آن‌ها مواجه خواهیم شد.

تعریف یک خاطره کوه به کوه نمیرسد آدم به آدم میرسد
بند مقدمه (زمینه‌سازی)

همیشه شنیده بودم که بزرگترها می‌گفتند کوه به کوه نمی‌رسد ولی آدم به آدم می‌رسد! اما هیچ وقت به درستی مصداق و معنای این ضرب المثل را نمی‌دانستم. زمانی که برای خودم اتفاق مشابهی رخ داد، به خوبی دریافتم که چطور چنین چیزی در زندگی افراد رخ داده و چه معنایی دارد.

بندهای بدنه (متن نوشته)

یک روز در مدرسه یکی از دوستانم مشکلی داشت و از من خواست که به او کمک کنم. او نتوانسته بود مشق‌هایش را بنویسد و از من خواست که پیش از شروع کلاس به او در نوشتن مشق‌هایش کمک کنم. من که غرور به سرم افتاده بود و در مقابل درماندگی او، بی‌تفاوت بودم؛ درخواستش را رد کردم. او به من خیلی اصرار کرد که قبل از آمدن معلم، کمکش کنم تا زودتر تکالیفش را به پایان برساند.

دوست من روز بدی را پشت سر گذاشته و مشکلات خانوادگی‌اش باعث شده بود که قادر به انجام تکالیف خود نباشد. من با بی‌رحمی، این موضوع را نادیده گرفته و نسبت به او بی‌تفاوت ماندم. مدت زیادی نگذشت تا اتفاق مشابهی برای من افتاد. دست برادر کوچکترم شکست و ما به بیمارستان رفتیم. اوضاع خانه به هم ریخته بود و من آن قدر نگران برادرم بودم که نتوانستم تکالیف مدرسه‌ام را انجام دهم.

صبح فردایش با ناراحتی و کوفتگی به مدرسه رفتم. می‌دانستم که معلم سختگیری داریم و با عدم انجام تکالیف، به شدت عصبانی خواهد شد. بی آن که به خاطر بیاورم چطور چند ماه پیش درخواست کمک این دوستم را رد کرده بودم، به سراغش رفته و از او خواستم در انجام تکالیف عقب افتاده به من کمک کند. او نگاهی به من کرد و گفت که به خاطر بیاورم چطور چندین ماه پیش با بی‌تفاوتی درخواست کمک او را رد کرده بودم!

بند نتیجه گیری (جمع بندی)

دوست من حق داشت و این جایی بود که می‌شد گفت کوه به کوه نمی‌رسد ولی آدم به آدم می‌رسد. بگذریم که دوستم از موضع خود کوتاه آمده و به من کمک کرد؛ اما من معنای این ضرب المثل را به خوبی دریافتم و درس بزرگی گرفتم.

انشا درباره کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می رسد
چه قدر راحت در مورد هم حرف می زنیم، پشت سر از بدهایش می گوییم و غیبت می کنیم، هر کاری که از دستمان بر می آید برای خرابی و نابودیش انجام می دهیم. باور نداریم که حتما روزی با طرف مقابل رو به رو می شویم و همه حرفهای ما را نه کم و نه زیاد تحویل مان می دهند.

روزهایی که در کنار هم هستیم از یاد می بریم و لب به غیبت و ناسزا و سخن ناصواب می زنیم، تحقیق شغلی اش را خراب می کنیم و تا می توانیم بد می گوییم. یادمان می رود که ممکن است که روزی در کنار دوستمان باشیم و همه کارها برملا شود و دوست مان ببیند که چه نقابی بر چهره زده ایم و تا می توانستیم حرف بد

پشت سرش زدیم. چه قدر راحت در کنار دیگران قضاوتش کردیم و به آسانی آبرو یش را بردیم. از همه چیزش گفتیم و اصلا فکر نکردیم که ممکن است روزی با دست خدا و تقدیر همه چیز رو شود. در کمال ناباوری و زمانی که هیچ تصورش را هم نمی کردیم همه چیز مشخص گردد.

کاش در آن لحظه زمین دهن باز کند و به داخلش برویم ولی صحنه بی امان رسوایی را به چشم خود نبینیم. آن لحظه نه حرفی برای گفتن داریم و نه رویی برای نگاه کردن، از چه کسی عذر خواهی کنیم و از چه کسی طلب بخشش که با دست خودمان و به شیوه کاملا دوستانه دیگری را از شغلی و موقعیتی باز داشتیم و حال باید همه عمرش در سختی و درد سر و نگرانی باشد و ما هم تماشاگر، ای کاش کمی عاقل می بودیم و فکر می کردیم که روزی به این جا می رسیم که باید در مقابلش در رسوایی قرار گیریم هیچ وقت چنین رفتار زشتی را مرتکب نمی شدیم.

انسانها اگر عاقبت اندیش باشند، اگر کمی به رفتارهای خود مراجعه کنند و بدانند که هیچگاه خورشید پشت ابر نمی ماند و همه چیز واضح و روشن می شود، هیچ وقت چنین رفتار زشت را انجام نمی دادند. بهتر است همیشه به عاقبت کارتان کمی بیشتر فکر کنید.

انشای کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم چرا
تمامی مدارکم را پر کردم و راهی اداره ای شدم که قرار بود در آنجا مشغول به کار شوم. به اتاق مسئول اداره رسیدم و مدارکم را تحویل دادم و برگشتم خانه و چشم به راه شدم تا جواب و نتیجه اعلام شود.

کم کم زمان اعلام شده تمام شد و از تماس با من خبری نشد. دو سه روز گذشت و به اتفاق پدرم به اداره مورد نظر رفتیم و در حالی که هیچ امیدی نداشتیم و نگران بودیم. به در اداره که رسیدم پسر خاله ام را در اتاق رئیش دیدم و با هم وارد شدیم .

او چند سالی از من بزرگتر بود و در آن اداره سابقه کار داشت. وقتی وارد شدیم او هم با ما وارد اتاق شد. با پدرم بودم و او هم نگران من بود و شروع به حرف زدن کرد و پرسید فرزندم نزدیک سه ماه است که در اداره شما فرم پر کرده و شما گفته اید که او حتما مشغول به کار خواهد شد ولی با او تماس نگرفتید.

ناگهان رنگ پسرخاله ام پرید و سکوت کرد. و رئیس آن اداره گفت که شما مگر کار پیدا نکردید، این آقا که گفت شما کار پیدا کردید و مشغول به کار شدید. ناگهان پدرم برافروخته شد و به سمت پسر خاله ام نگاه تلخی کرد. او که فکر نمی کرد چنین صحنه ای برایش رخ دهد و با ما رو به رو شود.

ای کاش انسانها می دانستند که روزی و زندگی هر کس در دست خدایش بوده و آنچه که خدا بخواهد همان می شود. چند روز بعد در کمال ناباوری برایم شغلی مناسب پیدا شد و من مشغول به کار شدم و روسیاهی برای زمستان ماند و او همچنان شرمنده من و خانواده من است.

هر وقت خواستید سخنی بر زبان برانید ابتدا آن را مزه مزه کنید و بعد بگویید که در آینده ای نه چندان دور شرمنده کسی نشوید و از همه مهم تر این که شرمنده خدای خود نشوید. زندگی دیگران را خراب نکنید و نامه عملتان را سیاه که هر کاری انجام دهید نتیجه ان به خودتان باز خواهد گشت.

انشا کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می رسد
قانون کارما یا همان ضرب المثل معروف کوه به کوه نمی‌رسد ولی آدم به آدم می‌رسد بیانگر این حقیقت است که جهان هستی ما را با عمل خود روبه رو می کند و ما نمی توانیم از اعمال خود فرار کنیم. بدی یا عمل نا به جایی که در حق هر فردی که انجام داده ایم و فکر می کنیم که گذشته و تمام شده،در واقع از بین نرفته و روزی و در جایی خودمان با آن مواجه می شویم و می فهمیم که چاره ای جز روبه رو شدن با آن نداریم و عالم هستی ما را دوباره در همان شرایط قرار می دهد.

در واقع جهان هستی به ما می آموزد که ما در مقابل یکدیگر مسئولیتی داریم و باید در زمان بدی کردن و پایمال کردن حق دیگری به خاطر داشته باشیم که این عمل روزی به سوی خود ما باز می گردد، مصداق همان ضرب المثل که کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد.حالا با شناخت کارما و دانستن مفهوم این مثل قدیمی می دانیم که کمی بیشتر بروی اعمال، افکار و رفتار خود با دیگران تامل کنیم.

بدی و خوبی در این دنیا باقی است و ما تاوان و پاداش اعمال خود را در همین دنیا هم خواهیم دید.در واقع خوبی و بدی در این دنیا گم نمی شود بلکه آنقدر می چرخد تا جایی دوباره به ما بازگردد یعنی کوه به کوه نمی رسد اما آدم به آدم می رسد.

ضرب المثل ها برای بیان پند و ارز با زبان رازگونه در ادبیات بکار رفته اند،زبان فارسی هم گنجینه ای از مثل های ظریف و دقیق است،یکی از این ضرب المثل ها که در این مطلب سلام دنیا به بررسی آن پرداخته ایم مثل کوه به کوه نمیرسه آدم به آدم میرسه است. این ضرب المثل به ما گوشزد می کند که هیچ عمل بدی در حق دیگری در این دنیا از بین نمی رود و روزی برای خود ما تکرار می شود.

انشا و داستان ضرب المثل کوه به کوه نمی رسد اما آدم به آدم می رسد
در زمان های قدیم در دامنه دو کوه دو روستا به نام های بالا ده و پایین ده وجود داشت که از وسط این دامنه یک رود می گذشت و به هر دو روستا راه داشت و زمین های کشاورزی روستائیان را آبیاری می کرد.

یک روز ارباب بالا ده طمع کرد و تصمیم گرفت زمین های پایین ده را هم صاحب شود، به همین خاطر به افرادش دستور داد تا راه رودخانه به پایین ده را مسدود کنند، بعد از مدتی محصولات زراعی پایین ده خشک شد و زمین های کشاورزی آن ها به شکلی در آمد که دیگر نمی شد در آن محصولی کاشت و برداشت کرد.

ارباب و مردم پایین ده برای شکایت به بالا ده آمدند و به ارباب بالا ده گفتند که رودخانه را دوباره به حالت قبل برگرداند، اما او با گستاخی به آن ها گفت که این کار نشدنی است و تنها راهی که آن ها دارند باید زمین هایشان را به ارباب بالا ده واگذار کنند.

مردم پایین ده از این حرف ارباب بالا ده بسیار ناراحت شدند و دنبال راه چاره ای گشتند و راه حلی برای این کار پیدا کردند، آن ها قناتی در پایین ده حفر کردند و بعد از مدتی وضعیت زمین های کشاورزی شان به حالت قبل بازگشت.

دیری نگذشت که آب رودخانه ی بالا ده خشک شد و این بار ارباب بالا ده بود که سراغ مردم پایین ده رفت برای شکایت، زمانی که او از مردم پایین ده درخواست کرد تا یکی از قنات ها را به طرف روستای بالا ده سرریز کنند پاسخ آن ها این چنین بود: آب از پایین به بالا نمی رود، کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد.

برداشت: به کسی بدی نکنیم چون ممکن است روزی نیازمند همان آدم شویم و بدی ما را تلافی کند.

انشای کوه به کوه آدم به آدم
کوه ها به هم نخواهند رسید اما انسان هایی که در حق یکدیگر نیکی یا بدی می کنند روزی دوباره روبروی هم قرار خواهند گرفت و آن زمان است که ممکن است خوبی یکدیگر را جبران کنند یا بدی ای که در حق شان شده را تلافی.

انسان ها یک روز جایی باز به همدیگر می رسند و به جبران گذشته می پردازند، آن ها در این روز جوانمردی را با جوانمردی پاسخ خواهند گفت، و بی انصافی و رفتار ناروا را با همان رفتار.

اگر بدی کردیم و زمان گذشت و روزی کسی به داد خواهی و تلافی نزد ما آمد نمی توانیم از او شکایتی کنیم، حالا او قدرت آن را دارد که رفتار ناشایست ما را تلافی کند، او در مقابل ما خواهد ایستاد و خواهد گفت: بالاخره رسیدیم به روزی که تو باید تقاص آنچه که در حق من انجام داده ای را بدهی و ما آن زمان راه نجات یا فراری نداریم.

روزها می گذرد و آدمی نتیجه ی آن چه را انجام داده می بیند، نتیجه ی تمام کارهای کوچک و بزرگ، تمام خوبی ها و بدی هایی که به دیگران روا داشته است.

مغرور شدن به قدرت، ثروت یا منصبی که داریم و جفا به دیگران و تحقیر آنان پسندیده نیست زیرا که هیچ کدام این ها همیشگی و پایدار نیست و ممکن است روزی دیگر این ها را نداشته باشیم و کسی دیگر در همین مقام به قصد آزار ما بر آید.

در حق دیگران جز خوبی کار دیگری انجام ندهیم که این رفتار خوب یک روز که ما در سختی و مشکلات هستیم مثل یک معجزه زندگی ما را نجات خواهد داد.

برداشت: هیچ چیز همیشگی نیست و در زندگی فقط خوبی است که می تواند زندگی را برای ما خوشایند کند.

منبع | روزانه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا