با معنی و داستان ضرب المثل «خدا خر را شناخت شاخش نداد» تو این مطلب همراهمون باشین.
اینتین – درباره ضرب المثل «خدا خر را شناخت شاخش نداد» تو ادامه مطلب بیشتر بخونین:
خدا خر را شناخت شاخش نداد
خر هر چند به ظاهر آرام و بیآزار به نظر میآید اما به وقتش جفتکهای ناگهانیش بسیار زبانزد و خطرناک است.
حال، همین خر که جفتک میاندازد اگر شاخ نیز داشت حتما خطرناکتر میشد.
به نظر میرسد چنین طرز فکری منجر به باب شدن این ضربالمثل شده باشد.
این ضربالمثل در مورد کسانی استفاده میشود که اگر چیزهایی را که در حال حاضر ندارند میداشتند آسایش مردم را سلب کرده و به هر طریقی سوءاستفاده میکردند.
چنانچه قدرت داشته باشند امنیت را از مردم میگیرند.
چنانچه ثروت داشته باشند فخر میفروشند و از آن در راه آزار و تحقیر دیگران و سوءاستفاده از آنان استفاده میکنند.
و در کل یعنی شخصی لیاقت و ظرفیت نداشته باشد که نعمتها و امکانات بیشتری به او بدهند.
داستانِ این ضرب المثل
روزی روزگاری در یک دهکده کوچک و دورافتاده، فردی به نام غلامحسین زندگی میکرد که همه او را به دلیل رفتارهای ناشایست و ناتوانیهایش میشناختند. غلامحسین که نه توان کار سخت داشت و نه اخلاقی پایدار، به دلیل ناتوانیاش در برقراری ارتباطات سالم با دیگران، همیشه مورد تمسخر اهالی دهکده قرار میگرفت.
در همان دهکده یک کشاورز بزرگ به نام حاجیخان وجود داشت که به دلیل موقعیت اجتماعی و اقتصادی خوبش، در دهکده از احترام ویژهای برخوردار بود. حاجیخان بسیاری از کارهای خود را با دقت و دانش انجام میداد و همیشه توانسته بود به خوبی از منابع طبیعی و مالی خود استفاده کند. او در طول سالها به خوبی با مشکلات برخورد کرده و هیچگاه قدرت و امکانات خود را در راه نابودی دیگران مصرف نکرده بود.
روزی از روزها، غلامحسین در موقعیتی خاص قرار گرفت. او برای رسیدن به هدفی بزرگ و مهم نیاز به کمک داشت. در حالی که هیچگاه نشان نداده بود که لیاقت مسئولیتهای بزرگ را دارد، ناگهان موقعیتی پیش آمد که او با کمک مالی حاجیخان توانست در یک پروژه بزرگ شرکت کند. در ابتدا، غلامحسین با غرور و افتخار از این فرصت استفاده کرد و خود را فردی قدرتمند و توانمند نشان داد.
اما به زودی مشخص شد که غلامحسین هیچگونه توانایی مدیریت این موقعیت را ندارد. او به زودی شروع به اشتباهات فاحش کرد و حتی از رفتارهای خودسرانه و تصمیمات نادرست دست کشید. در این حین، اهالی دهکده و به ویژه حاجیخان که از ابتدا با تردید به او نگاه میکرد، متوجه شدند که غلامحسین توانایی استفاده صحیح از قدرت یا موقعیت خود را نداشت و با رفتارهای اشتباه خود همه چیز را خراب کرد.
حاجیخان که تجربه و درک بالایی از زندگی داشت، پس از این ماجرا، برای دیگران داستانی تعریف کرد که بسیار به یاد ماندنی شد. او گفت: “خدا خر را شناخت بهش شاخ نداد.” این جمله اشاره به این داشت که فردی که قادر به استفاده صحیح از قدرت یا منابع خود نیست، بهتر است به همان شکل که هست باقی بماند و از دسترسی به قدرتهای بزرگ محروم بماند تا از بروز مشکلات و سوءاستفادههای احتمالی جلوگیری شود.
این ضربالمثل در دهکده گسترش یافت و تبدیل به درسی مهم برای اهالی شد. آنها یاد گرفتند که همیشه قبل از دادن قدرت یا موقعیت به کسی، باید لیاقت و توانایی او را بررسی کنند تا از سوءاستفاده و مشکلات پیشگیری شود. این داستان یادآوری میکرد که مسئولیتپذیری و درک درست از قدرت و منابع برای هر فردی ضروری است و تنها در صورتی که فرد لیاقت آن را داشته باشد، باید به او فرصتهای بزرگ داده شود.
انشا درباره این ضرب المثل
ضربالمثل “خدا خر را شناخت بهش شاخ نداد” به ما یادآوری میکند که برخی افراد با وجود توانمندیهایی که ممکن است در اختیار داشته باشند، به دلیل ویژگیهای منفی و غیرمسئولانهای که دارند، بهتر است از دسترسی به قدرت یا موقعیتهای مهم محروم شوند. این ضربالمثل به طور خاص به افرادی اشاره دارد که در گذشته رفتارهایی نادرست یا ضعیف از خود نشان دادهاند و برای جامعه مفید نبودهاند. در این حالت، حتی اگر این افراد قدرت یا موقعیت مناسبی پیدا کنند، نباید آن را در اختیارشان قرار داد، زیرا ممکن است از آن سوءاستفاده کنند.
مقدمه:
در زندگی روزمره، گاهی پیش میآید که به افراد یا کسانی که پیش از این هیچ عملکرد مثبتی نداشتهاند، فرصتهایی داده میشود تا مسئولیتهای بزرگتری را بر عهده بگیرند. در این مواقع، ممکن است به دلیل نبود صلاحیت یا تجربه، این افراد به راحتی از فرصتهایشان سوءاستفاده کنند. ضربالمثل “خدا خر را شناخت بهش شاخ نداد” دقیقاً به همین نکته اشاره دارد.
بدنه:
این ضربالمثل بیانگر این است که اگر کسی در گذشته رفتارهای نادرستی از خود نشان داده و ثابت کرده است که توانایی مدیریت مسئولیتها و قدرتهای بزرگ را ندارد، باید از رسیدن به چنین موقعیتهایی محروم شود. مثالی از این نوع افراد میتواند کسانی باشد که در مواقع نیاز به کمک دیگران، فقط به منافع شخصی خود فکر میکنند و از هیچ تلاشی برای آسیب زدن به دیگران دریغ نمیکنند. این افراد ممکن است در زمانی که قدرتی به دست بیاورند، برای سود شخصی خود از آن سوءاستفاده کنند و حتی منافع دیگران را به خطر بیندازند.
همچنین، در زندگی اجتماعی ما، اگر فردی در گذشته در موقعیتهای مختلف خود را به گونهای غیرمسئولانه نشان داده و از ظرفیتهای خود به درستی استفاده نکرده باشد، بهتر است از دادن قدرتهای بزرگ به او جلوگیری شود. این کار نه تنها به نفع فرد است، بلکه برای جامعه نیز بهتر خواهد بود که در صورت لزوم از افراد باتجربهتر و مسئولتر استفاده کند تا از بروز مشکلات جلوگیری شود.
نتیجهگیری:
ضربالمثل “خدا خر را شناخت بهش شاخ نداد” در واقع به ما میآموزد که باید در انتخاب افرادی که به آنها مسئولیتهای بزرگ داده میشود، دقت بیشتری داشته باشیم. افراد باید به دلیل لیاقت و توانمندیشان به مسئولیتهای مهم منصوب شوند، نه به دلیل عواملی که ممکن است به دیگران آسیب بزنند. به این ترتیب، جامعه سالمتر و پایدارتری خواهیم داشت که در آن هر فردی به اندازهی توان و صلاحیت خود مسئولیتها را بر عهده میگیرد.
منبع | روزانه




