با زندگینامه سعدی و آثار این شاعر بزرگ، در ادامه همراه ما باشید.
اینتین – سعدی، شیخ اجل و استاد سخن، بر فراز قله غزل کلاسیک ایستاده است؛ جایی که لطافت کلام و احساس با تخیل گره میخورَد و طبعِ شعریِ خلاق، اثری هنری با مضمونی جذاب و شنیدنی میآفریند که تا قرنها، حرف دل مردم است.
در این مطلب به زندگی نامه سعدی کوتاه و آثار او پرداخته و داستان ازدواج سعدی را هم نوشتهایم.
سعدی شیرازی با نام اصلی «ابومحمّد مُشرف الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف» سال ۵۸۹ هجری و به گفته برخی منابع دیگر بین سالهای ۶۰۰ تا ۶۱۵ هجری قمری در شیراز متولد شد. در واقع، نام کوچک سعدی «مصلح» بوده که از نام پدربزرگ پدریاش گرفته شده است. در پاسخ به اینکه سعدی شاعر چه قرنی است، باید بگوییم این شاعر محبوب در قرن هفتم هجری میزیست.
خانواده سعدی
نام پدر سعدی در تعدادی از منابع عبدالله ذکر شده است و گفته میشود وی معلم دین و از کارکنان دربار اتابک بود. نام مادر سعدی در منابع ثبت نشده و تنها گفته میشود که مانند مادر حافظ شیرازی، اصالتا اهل کازرون بوده است.
همسر و فرزندان سعدی
درباره وضعیت ازدواج سعدی و نام همسر او اطلاعات قابل استنادی در دست نیست؛ تنها چیزی که در این باره گفته میشود داستانی است که در ادامه برایتان میآوریم و تایید صحت آن بر عهده کارشناسان و پژوهشگران ادبی و تاریخی است.
میگویند سعدی در کشور لیبی که در آن زمان تحت نفوذ مسیحیان بود، با دختر زیباروی تاجر و اربابی که او را آزاد نمود، ازدواج کرد؛ اما بعدها از این ازدواج پشیمان شد و همسر خود را رها کرد و به شهر دیگری رفت.
بعدها سعدی با شخصی دیگر ازدواج کرد که نام او ذکر نشده است. گفته میشود حاصل ازدواج دوم سعدی، یک دختر بود که در سنین پایین بر اثر بیماری درگذشت.
تحصیلات سعدی
سعدی از کودکی توسط پدرش تحت آموزش قرار گرفت، اما در ۱۲ سالگی پدرش را از دست داد و نزد پدربزرگ مادری خود «مسعود بن مصلح الفارسی» بزرگ شد.
وی در ۱۴ سالگی و بعد از حمله «سلطان غیاثالدین خوارزمشاه» به شیراز، از این شهر خارج و راهی بغداد شد. در ۱۷ سالگی در مدرسه نظامیه بغداد ثبت نام کرد و در کلاسهای درس «جمالالدین ابوالفرج عبدالرحمن» حضور یافت. سعدی، دروسی مانند صرف و نحو عربی، حدیث، فقه، اصول، طب، نجوم و فلسفه را فرا گرفت.
جهانگردی و تدریس سعدی
سعدی بعد از پایان تحصیلاتش به عنوان واعظ، به مناطق مختلف سفر و مردم را ارشاد میکرد. او نزدیک به ۳۰ سال جهانگردی کرد و علاقه زیادی به سفر داشت؛ طوری که گفته میشود تا ۴۵ سالگی به مناطق مختلفی مثل دمشق، بعلبک، حجاز، هندوستان، فلسطین و آذربایجان سفر کرد و به تدریس و موعظه پرداخت.
برگشت سعدی به شیراز
شاعر معروف قرن هفتم سعدی نهایتا در حدود سال ۱۲۵۶ میلادی و در اواخر ۴۶ سالگی به زادگاه خود یعنی شیراز بازگشت و بسیار مورد احترام قرار گرفت.
سعدی در زمان حکومت کدام سلسلهها زندگی میکرد؟
زندگی سعدی با حضور مغولها در ایران و سقوط حکومتهایی مانند «خوارزمشاهیان»، «عباسیان» و «اتابکان فارس» همراه بود. سعدی مانند پدرش به دربار رفت و آمد داشت و خود را به «اتابک ابوبکر بن سعدی زنگی» که حاکم فارس بود، نزدیک کرد.
آثار مهم سعدی
علاوهبر کلیات سعدی که شامل اشعار و غزلیات دلنشین اوست، وی دو کتاب فاخر و مهم «بوستان» و «گلستان» را نیز به دوستداران ادبیات فارسی تقدیم نموده که در ادامه درباره هریک از این دو کتاب سعدی اطلاعاتی مفید را در اختیارتان قرار میدهیم.
۱. بوستان سعدی و موضوع آن
سعدی در سال ۱۲۵۷ در ۴۷ سالگی کتاب بوستان را نوشت. این کتاب در نسخههای قدیمی، «سعدینامه» نامیده میشود و حدود چهار هزار بیت شعر دارد. قالب شعری بوستان، مثنوی است. سعدی در بوستان، مباحث اخلاقی و آموزشی را مطرح میکند و آن را به «ابوبکر بن سعد زنگی» تقدیم کرده است.
سعدی پس از نوشتن این کتاب، با این حس که عمرش را به بطالت گذرانده، دچار ناامیدی و افسردگی شد، اما با تشویق دوستانش، یک سال بعد نوشتن کتاب «گلستان» را آغاز کرد.
۲. گلستان سعدی و باب های آن
سعدی گلستان را با نثری آهنگین و آمیخته با نظم نوشته است و این کتاب هشت فصل یا هشت باب دارد که به شرح زیر است:
سیرت پادشاهان
اخلاق درویشان
فضیلت قناعت
فوائد خاموشی
عشق و جوانی
ضعف و پیری
تأثیر تربیت
آداب صحبت
از گلستان سعدی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین کتابهای نثر در ادبیات فارسی نام میبرند. گلستان مجموعهای از حکایتهای مستقل است و اندرزها و جملاتی قصار دارد. سعدی این کتاب را هم به «سعد بن ابوبکر بن سعدی زنگی» تقدیم کرده است.
غزلیات سعدی
سعدی حدود ۷۰۰ غزل دارد که در سرودن آنها به شیوه بیان و اشعار سنایی و انوری توجه ویژه داشته است. موضوع بیشتر غزلهای سعدی عشق است، اما وی علاوه بر غزلهای عاشقانه، غزلهایی با مضامین عارفانه و اشعار پندآموز نیز سروده است.
غزلیات سعدی در چهار کتاب به نامهای «طیبات»، «بدایع»، «خواتیم» و «غزلیات قدیم»، گردآوری شده است.
غزلیات سعدی
سعدی سه رساله با نامهای «مطایبات»، «مضحکات» و «خبیثات» هم دارد که به مجموعه آنها «هزلیات» گفته میشود. وی در آنها از الفاظ جسورانه و بیان بیپروا استفاده کرده است. سعدی که در ابتدا سبک متداول خودش را در نویسندگی در پیش گرفته بود، مدتی به سبک خواجه عبدالله انصاری تمایل یافت، اما پس از آن سبک تازه خودش را ابداع کرد.
شهرت سعدی به عنوان شاعر
سعدی را پیش از نوشتن «بوستان و گلستان» بیشتر به عنوان واعظ میشناختند، اما پس از این دو کتاب، به عنوان یک شاعر شهرت یافت. او سپس زندگی خود را صرف سرودن شعر و مراقبه کرد. سعدی با سرودن شعر و تقدیم آن به امیران و وزیران، زندگی خود را میگذراند. گاهی به سبک شعر آنها را نصحیت میکرد و آنها نیز برایش هدایایی میفرستادند.
علاقه سعدی به فردوسی و شاهنامه
سعدی علاوه بر اینکه مدتی کوتاه، از سبک شعری و اشعار خواجه عبدالله انصاری پیروی میکرد، به شاهنامه فردوسی هم علاقه داشت و از آن تاثیر گرفت. خودش نیز بارها از شاهنامه یاد کرده و اشارههایی به فردوسی، نامهای اساطیری شاهنامه و ابیات آن داشته است. تاثیرپذیری از شاهنامه در کتاب بوستان دیده میشود و سعدی آن را بر وزن و قالب شعری شاهنامه سروده است.
شوخطبعی سعدی
شوخطبعی و طنازی، یکی از ویژگیهای بارز سعدی است که در آثار وی مانند بوستان، گلستان و غزلیات مشاهده میشود. او با همین طنز خود، مفاسد و معایب را به تصویر میکشید و مورد انتقاد قرار میداد.
مرگ سعدی
درباره تاریخ فوت سعدی نظرات مختلفی وجود دارد که بین سالهای ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری قمری متغیر است، اما احتمال اینکه او در ذیحجه سال ۶۹۰ هجری و در ۸۴ سالگی درگذشته باشد، بیشتر است. درباره علت مرگ سعدی اطلاعات دقیقی وجود ندارد.
وی را در همان خانقاهی که سالهای آخر عمرش در آن اقامت داشت به خاک سپردند.
مقبره سعدی
آرامگاه سعدی با نام «سعدیه» در شمال شرقی شیراز، در دامنه کوه «پهندژ» و در کنار باغ دلگشا قرار دارد.
بزرگداشت سعدی در تقویم
در تقویم رسمی ایران اولین روز از اردیبهشت ماه هر سال به عنوان روز گرامیداشت سعدی، شاعر بزرگ ایرانی، ثبت شده است.
دو نمونه شعر معروف سعدی
در پایان، دو مورد از زیباترین غزلیات سعدی شیرازی را میخوانید.
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را
چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را
سروبالایِ کمانابرو اگر تیر زند
عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را
دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت
سر من دار که در پای تو ریزم جان را
کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن
تا همه خلق ببینند نگارستان را
همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی
تا دگر عیب نگویند من حیران را
لیکن آن نقش که در روی تو من میبینم
همه را دیده نباشد که ببینند آن را
چشم گریان مرا حال بگفتم به طبیب
گفت یک بار ببوس آن دهن خندان را
گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن
که محالست که حاصل کنم این درمان را
پنجه با ساعدِ سیمین نَه به عقل افکندم
غایت جهل بود مشت زدن سندان را
سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات
غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را
سر بنه گر سر میدان ارادت داری
ناگزیرست که گویی بود این میدان را
***********
ما را همه شب نمیبرد خواب
ای خفتهٔ روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حِلِّه به کوفه میرود آب
ای سختکمان سستپیمان
این بود وفای عهد اصحاب
خار است به زیر پهلوانم
بی روی تو خوابگاه سنجاب
ای دیدهٔ عاشقان به رویت
چون روی مجاوران به محراب
من تن به قضای عشق دادم
پیرانهسر آمدم به کُتّاب
زهر از کف دست نازنینان
در حلق چنان رود که جُلّاب
دیوانهٔ کوی خوبرویان
دردش نکند جفای بواب
سعدی نتوان به هیچ کشتن
اِلّا به فراق روی احباب
منبع | ستاره




