با معرفی و داستان کتاب «خشم قلمبه» تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – آخ جون! یه کتاب باحال برای بچهها! اسمش “خشم قلمبه” است. یه نویسنده خارجی به اسم میری دلانسه اونو نوشته و آقای سیدمهدی شجاعی هم زحمت کشیده و برامون فارسیش کرده. خود کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم چاپش کرده، همونایی که کلی کتاب قشنگ برای بچهها دارن.
خب، این کتاب داستان یه پسر کوچولو رو میگه که یه روز خیلی بد داشته. حتماً همهمون یه روزایی داشتیم که هیچی اونجوری که میخوایم پیش نمیره، نه؟ این پسر هم همینطوری بوده. بعد یه دفعه یه چیزی از تو دلش میاد بیرون، یه چیز قلمبه!
پسره اولش خیلی تعجب میکنه که این قلمبه چیه و از کجا اومده. انگار دلش میخواد با این خشمش دوست بشه و بفهمه چی به چیه. نویسنده هم خیلی ساده و با زبون خود بچهها این داستان رو گفته، پر از جملههای آسون که زود میفهمن. تازه، عکسهای کتاب هم خیلی خوشگل و بامزه است و قشنگ نشون میده داستان چی به چیه.
به نظر من، اگه بچه بالای هفت سال دارین، حتماً این کتاب رو براش بگیرین. خود پدر و مادرها و معلمها هم اگه این کتاب رو بخونن، میفهمن بچهها وقتی عصبانی میشن چه حالی دارن و چطوری میتونن کمکشون کنن.
یه تیکه از کتاب رو هم براتون میگم که ببینین چه جوریه:
“پسر کوچولو روز خیلی بدی را گذرانده است.
_ وای، وای، وای…! کفشهایت را در بیاور!
_ بگیر که آمد.
شام اسفناج بود، پسر کوچولو فریاد زد: «مگر نمیدانی که من اسفناج دوست ندارم.»
_ رو بالا تو اتاقت هر وقت آرام شدی برگرد پایین!
_ اصلا هم برنمیگردم.
توی اتاق، پسره حس میکنه یه چیز ترسناک داره از ته دلش میاد بالا… همینجور میاد بالا تا اینکه یه دفعه… هه! یه چیزی قلمبه میشه و میاد بیرون!”
قشنگ بود، نه؟ معلومه که این کتاب میخواد به بچهها کمک کنه با ناراحتی و عصبانیتشون آشنا بشن. خیلی خوبه که یه همچین کتابی برای بچهها هست.