با معرفی و خلاصه کتاب «مدرسهی جاسوسی؛ جلد اول» تو این مطلب همراهمون باشید.
اینتین – کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد اول، نوشتهی استوارت گیبز، با ترجمهی مریم رفیعی توسط انتشارات پرتقال منتشر شده است. این کتاب داستان یک دانشآموز معمولی را روایت میکند که آموزش میبیند چگونه به یک جاسوس تبدیل شود.
دربارهی کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد اول
داستان این کتاب دربارهی بن ریپلی، یک نابغهی ریاضی دوازدهساله و شاگرد ممتاز است. آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) از او دعوت میکند تا به آکادمی فوق سری برای ابرجاسوسهای آینده بپیوندد. اما حقیقت این است که بن فقط یک طعمه برای به دام انداختن یک جاسوس دوجانبه و خطرناک است.
مجموعهی هفتجلدی مدرسهی جاسوسی اثری بسیار متفاوت و پر از اسرار است. بنجامین، همان نابغهی ریاضی دوازدهساله، وارد مدرسهی جاسوسی میشود و در آنجا تجربههای عجیب و دشواری را پشت سر میگذارد. این مجموعه سرشار از ماجراجویی و اتفاقات مهیج است.
پیشنهاد خواندن کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد اول
این کتاب برای تمام نوجوانان و کودکان علاقهمند به داستانهای پرهیجان بسیار مناسب است.
بخشی از کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد اول
“وقتی آن روزها را به یاد میآورم، میفهمم این سؤال را پرسید تا حواسم را پرت کند، و موفق هم شد. «اوم… یه تیروکمون سنگی دارم.»
«تیروکمون سنگی به درد سنجاب میخوره. ما توی سیا سنجاب نداریم. منظورم سلاح واقعیه؛ تفنگ، چاقو، یا نانچیکو…»
«نه.»
الکساندر سرش را کمی تکان داد، انگار دلسرد شده بود. «خب، مهم نیست. از اسلحهخونه قرض میگیری. تا اون موقع فکر کنم این به دردت بخوره.»
راکت تنیس خاکگرفتهام را از ته کمد بیرون آورد و مثل شمشیر در هوا تکان داد: «شاید مشکلی پیش بیاد.»
فکر کردم شاید الکساندر خودش هم مسلح باشد. کتش، درست زیربغل چپش، برآمدگی کوچکی داشت. حدس زدم تفنگ باشد. یک آن، کل ملاقات—که تا آن لحظه فقط عجیب و هیجانانگیز بود— کمی نگرانکننده هم شد.
گفتم: «شاید بد نباشه قبل از اینکه تصمیم مهمی بگیرم، با پدر و مادرم مشورت کنم.»
الکساندر به سمت من برگشت: «حرفشم نزن. این آکادمی محرمانهست. هیچکس نباید بفهمه قراره بری اونجا. نه پدر و مادرت، نه دوستهای صمیمیت. حتی الیزابت پاسترناک هم نباید بفهمه. هیچکس! تا جایی که به اونا مربوطه، تو به آکادمی علوم دخترانه و پسرانهی سنت اسمیتن میری.»
«آکادمی علوم؟»”